گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر اثنی عشری
جلد يازدهم
سوره چهلم (مؤمن) ...



ص : 277
اشاره
سوره مؤمن: این سوره اولی از حوامیم در مکه نازل شده الّا دو آیه بنا به قول ابن عباس که در مدینه نازل شده: (الَّذِینَ یُجادِلُونَ فِی
آیاتِ اللَّهِ ... وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ ...)
عدد آیات: ... ص : 277
صفحه 228 از 372
هشتاد و پنج به عدد کوفی و شامی، و هشتاد و چهار حجازي، و هشتاد و دو بصري.
عدد کلمات: ... ص : 277
هزار و دویست کلمه.
عدد حروف: ... ص : 277
چهار هزار و نهصد و شصت.
ثواب تلاوت: ... ص : 277
ثواب الاعمال- از حضرت باقر علیه السلام فرمود: هر که قرائت کند سوره مؤمن را در هر شب، میآمرزد خدا گناهان مقدم و مؤخر
با تذکرات سابقه). ) .«1» او را، و ملازم گرداند او را کلمه تقوي، و قرار دهد آخرت را براي او بهتر از دنیا
.«2» ( از حضرت صادق علیه السّلام فرمود: (الحوامیم ریاحین القران
__________________________________________________
. 1) ثواب الاعمال (چ بیروت) ص 142 )
.143 - 510 ، ج 2. و ثواب الاعمال ص 144 - 2) به نقل از نور الثقلین، ج 4، ص 509 )
ص: 278
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
[سوره غافر ( 40 ): آیه 1] ... ص : 278
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
( حم ( 1
الحمید » معناي آن « حم » (حم) حم: در این کلمه اقوالی است: 1- در معانی الاخبار- از حضرت صادق علیه السّلام فرمود: اما
باشد مانند: حلیم، « حا و میم » -2 اسمی از اسماء الهی و مفتاح خزاین سبحانی. 3- مفاتیح اسمائی است که در اوایل آن .«1» « المجید
حمید، حامد، حکیم، حی، حنان، حفیظ، مجید، مالک، ملیک، مبدأ، معید، معز، منان. 4- اسم اللّه الاعظم. 5- اشاره است به (حم)
(حمیت المحبین): حمایت کردم دوستان خود را که باز داشتهاند خود را از توجه به ماسوي.
جواب قسم اینکه:
[سوره غافر ( 40 ): آیه 2] ... ص : 278
اشاره
( تَنْزِیلُ الْکِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ ( 2
تَنْزِیلُ الْکِتابِ: نازل کردن قرآن، مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ: از جانب خداوندي که غالب است در پادشاهی خود، دانا به جمیع خلایق و
مصالح و حکم.
صفحه 229 از 372
تنبیه: ... ص : 278
تخصیص این دو وصف در این مقام به جهت تنبیه بر آنچه در قرآن است از اعجاز و حکم که دال است بر قدرت غالبه و حکمت
بالغه، و اشاره به تحقیق آنچه در او است از ترغیب ثواب و ترهیب عقاب و تقریر نعم واسعه و آلاء سابغه سبحانی.
__________________________________________________
[...] . 1) معانی الاخبار (چ حیدري) ص 22 ، و نیز نور الثقلین، ج 4، ص 510 ، ح 7 )
ص: 279
[سوره غافر ( 40 ): آیه 3] ... ص : 279
اشاره
( غافِرِ الذَّنْبِ وَ قابِلِ التَّوْبِ شَدِیدِ الْعِقابِ ذِي الطَّوْلِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ ( 3
غافِرِ الذَّنْبِ: آمرزنده گناهان نسبت به کسی که به خلوص نیت موحد و به وظایف عبادت و اطاعت قیامت نماید، وَ قابِلِ التَّوْبِ: و
نشود از عصیان. «1» قبول کننده تو به از عصاة مؤمنین، شَدِیدِ الْعِقابِ: سخت عقوبت مر کسی را که ابا کند از ایمان و محترز
نکته: ... ص : 279
ذکر این صفت بعد از مغفرت به جهت آنست که بنده به جهت اعتماد نمودن بر غفران، مرتکب مناهی نشود، بلکه دائم میان خوف
و رجا باشد.
ذِي الطَّوْلِ: صاحب نعمت واسعه ممتد بر بندگان از روي فضل و احسان.
تنبیه است بر آنکه عصیان از جانب نفس عاصی است نه از قبل باري، زیرا نعمت سابغه « شدید العقاب » تنبیه: ذکر این صفت بعد از
او نسبت به دین و دنیاي بندگان شایع و به جمیع مکلفان واسع است.
بعد به جهت تصریح بر وجوب توجه عباد به او فرماید: لا إِلهَ إِلَّا هُوَ: نیست خدائی مستحق ستایش و قابل پرستش مگر ذات او که
موصوف است بدین صفات، و إِلَیْهِ الْمَصِ یرُ: و بسوي او است بازگشت همه، مطیع را بدرجات ثواب، و عاصی را به عقبه عقاب
غافر الذنب فضلا و قابل التوب وعدا و شدید العقاب عدلا و ذي الطول کرما و لا » : رساند. محققان تفسیر آیه را بر این وجه نموده
.«2» « اله الا اللّه الیه المصیر فردا بصیرا
[سوره غافر ( 40 ): آیه 4] ... ص : 279
( ما یُجادِلُ فِی آیاتِ اللَّهِ إِلاَّ الَّذِینَ کَفَرُوا فَلا یَغْرُرْكَ تَقَلُّبُهُمْ فِی الْبِلادِ ( 4
__________________________________________________
.3894 / 1) محترز: دوري کننده، پرهیز کننده، خویشتن دار فرهنگ معین 3 )
. 2) تفسیر ابو الفتوح رازي (چ اسلامیه 1398 ق) ج 9، ص 430 )
ص: 280
ما یُجادِلُ فِی آیاتِ اللَّهِ: جدل نکند در آیتهاي خدا که قرآن است، إِلَّا الَّذِینَ کَفَرُوا: مگر آنانکه کافر شدند به خدا و انکار قیامت
نمودند. مراد مجادله باطل است که دفع حجج قرآنی است و اطفاء براهین، و الا مجادلهاي که براي حل و عقد قرآنی و استنباط
صفحه 230 از 372
حقایق و قطع تشبث اهل زیغ و حل مشکلات باشد، از اعظم طاعات است، و لذا لفظ جدال در فرمایش نبوي صلّی اللّه علیه و آله
به لفظ تنکیر واقع شده. فَلا یَغْرُرْكَ: پس باید که فریب ندهد تو را، تَقَلُّبُهُمْ فِی الْبِلادِ: گردیدن «1» « ان جدالا فی القران کفر » که
کافران در شهرها براي تجارت و بروز امتعه و صنایع آنان، یعنی باید کثرت ثروت و جمعیت و تمادي تنعم ایشان به خاطر تو نرسد
که من ایشان را واگذاشته، چه امهال موجب اهمال عقوبت آنها نیست بلکه باعث ازدیاد عذاب است و بعد از آنکه معمور به کثرت
نعم دنیویه و مغرور به وفور امتعه فانیه و به نهایت طغیان رسند، به چنگال عقاب گرفتار شوند.
[سوره غافر ( 40 ): آیه 5] ... ص : 280
کَ ذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ الْأَحْزابُ مِنْ بَعْدِهِمْ وَ هَمَّتْ کُلُّ أُمَّۀٍ بِرَسُولِهِمْ لِیَأْخُ ذُوهُ وَ جادَلُوا بِالْباطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ
( کانَ عِقابِ ( 5
کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ: تکذیب کردند پیش از ایشان قوم نوح حضرت نوح علیه السّلام را، وَ الْأَحْزابُ مِنْ بَعْدِهِمْ: و گروه چند بعد از
قوم نوح مر پیغمبران خود را مانند عاد و ثمود، وَ هَمَّتْ کُلُّ أُمَّۀٍ: و قصد کردند هر گروهی از ایشان،
__________________________________________________
. مراجعه کنید به بحار الانوار ج 73 باب 145 « جدال » 1) تفسیر الصافی (چ مشهد) ج 4 ص 334 و در باب )
ص: 281
بِرَسُولِهِمْ لِیَأْخُ ذُوهُ: بر رسول ایشان تا بگیرند او را و ایذا به او رسانند و او را مقتول سازند، وَ جادَلُوا بِالْباطِلِ: و مجادله و خصومت
لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ: تا زایل و نابود سازند ،«1» « ما أَنْتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا وَ ما أَنْزَلَ الرَّحْمنُ مِنْ شَیْءٍ » کردند با رسولان به سخن باطل مانند
به سخن بیهوده، سخن حق را که واجب الاتباع بود، فَأَخَ ذْتُهُمْ: پس گرفتیم ایشان را هر گروهی را به نوعی از عذاب، فَکَیْفَ کانَ
.« استفهام براي تقریر عقوبت است » ، عِقابِ: پس نظر کن که چگونه بود عقوبت من ایشان را
[سوره غافر ( 40 ): آیه 6] ... ص : 281
( وَ کَذلِکَ حَقَّتْ کَلِمَۀُ رَبِّکَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّهُمْ أَصْحابُ النَّارِ ( 6
وَ کَ ذلِکَ حَقَّتْ: و همچنانکه واجب شده بود عقوبت بر امم مکذبه انبیاء، کَلِمَ ۀُ رَبِّکَ: واجب شده است حکم پروردگار تو به
یعنی « بدل کل از کلمه » : عقاب عذاب، عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا: بر آنانکه کافر شدند از قوم تو و تکذیب تو نمودند، أَنَّهُمْ أَصْحابُ النَّارِ
همچنین واجب شده است بر کفار قریش اینکه ایشان ملازمان آتشند. و از کذب و جدال و کفر کفار، نقصی به ساحت کبریائی
وارد نیاید، چه مسبّح و حامد الهی بسیارند از آن جمله:
[سوره غافر ( 40 ): آیه 7] ... ص : 281
اشاره
الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَحْمَۀً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ
( لِلَّذِینَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحِیمِ ( 7
__________________________________________________
. 1) سوره یس، آیه 15 )
صفحه 231 از 372
ص: 282
الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ: آنانکه برمیدارند عرش را از ملائکه به جهت امتثال امر او، وَ مَنْ حَوْلَهُ: و آنانکه اطراف عرشاند از کرّوبیان
که همیشه به طواف آن مشغولند، یُسَ بِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ: تنزیه میکنند و به پاکی اقدام مینمایند تنزیهی که پیوسته است به ستایش
پروردگار خود، وَ یُؤْمِنُونَ بِهِ: و تصدیق میکنند و اعتراف مینمایند به ربوبیت و وحدانیت او یعنی حمله عرش و کرّوبین که اخص
خواص ملائکهاند، به ذکر اجلال و اکرام سبحانی مشغولند.
حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام در خطبه اول نهج البلاغه فرماید: بعد از آنکه باري تعالی خلق سماوات نمود بر وجه اتمّ و اکمل،
گشود آنچه ما بین آسمانهاي بلند است به چند طبقه، پس پر ساخت آن طبقات سماوات را به انواع متباینه و حالات مختلفه از
و بعضی رکوع کنندگان که « این مرتبه مقربان درگاه الهی است » ملائکه خود، بعضی ایشان سجده کنندگان که رکوع نمیکنند
.«1» « این صفت حمله عرش است » قیام ننمایند
از شهر بن حوشب نقل شده که حمله عرش هشتاند، چهار میگویند:
و چهار دیگر گویند: .« سبحانک اللهم و بحمدك لک الحمد علی حلمک بعد علمک »
«2» .« سبحانک اللهم و بحمدك لک الحمد علی عفوك بعد قدرتک »
وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا: و طلب آمرزش میکنند براي آنانکه ایمان آوردهاند و تصدیق نمودهاند. و استغفار ایشان به این طریق
است: رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ: اي پروردگار ما فرا رسیده به همه چیزي، رَحْمَۀً وَ عِلْماً: از روي بخشش و دانش، و چون رحمت و علم
تو به همه چیزي رسیده، فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تابُوا: پس بیامرز مر آنان را که توبه کردند از شرك و معاصی، وَ اتَّبَعُوا سَبِیلَکَ:
پیروي کردند راه تو را که ایمان است، وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحِیمِ: و نگاه دار ایشان
__________________________________________________
. 1) نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام، ص 28 )
. 2) منهج الصادقین، ج 8، ص 128 )
ص: 283
را از عذاب آتش سوزان.
تتمه: ... ص : 283
فی الکافی- عن الصادق علیه السّلام ان للّه ملئکۀ یسقطون الذّنوب عن ظهور شیعتنا کما یسقط الریح الورق فی اوان سقوطه و ذلک
«1» . قال: استغفارهم و اللّه لکم دون هذا الخلق .« الّذین یحملون العرش- الایه » : قوله تعالی
[سوره غافر ( 40 ): آیه 8] ... ص : 283
( رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدْتَهُمْ وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ( 8
رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ: پروردگار ما لطف کن بر مؤمنان و تائبان و داخل فرما ایشان را، جَنَّاتِ عَدْنٍ: در بهشتهاي با اقامت، الَّتِی وَعَدْتَهُمْ: آن
بوستانهائی که به محض فضل وعده فرمودهاي ایشان را بر السنه پیغمبران، وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ: و نیز داخل فرما در بهشت کسانی
که عمل شایسته کردهاند از پدران ایشان، وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ: و زنانشان و فرزندان ایشان تا تائبان به دیدار ایشان مأنوس و سبب
زیادتی مسرت آنها گردد. إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ: بدرستی که توئی غالب بر خلق که از هیچ مقدور عاجز نمیشوي، دانا که هر
چه کنی به مصلحت و حکمت باشد که از جمله آن وفا به وعده است، پس بنا به وعده خود ایشان را در بهشت داخل فرما.
صفحه 232 از 372
[سوره غافر ( 40 ): آیه 9] ... ص : 283
اشاره
( وَ قِهِمُ السَّیِّئاتِ وَ مَنْ تَقِ السَّیِّئاتِ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ ( 9
__________________________________________________
. 1) سفینۀ البحار ج 2 ص 547 بنقل از کافی و نور الثقلین، ج 4، ص 511 ، ح 10 )
ص: 284
وَ قِهِمُ السَّیِّئاتِ: و نگهدار ایشان را از عقوبات، وَ مَنْ تَقِ السَّیِّئاتِ یَوْمَئِذٍ:
و هر که را نگهداري از عقوبات در روز جزا، فَقَدْ رَحِمْتَهُ: پس بدرستی که بخشش فرمودي او را و به روضه بهشت رسانیدي، یا هر
که را به الطاف خود از ارشاد و هدایت و توفیق در دنیا بازداشتی او را از معاصی، پس رحم نمودي او را که از عذاب برهانیدي. وَ
ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ: و آن بازداشتن تو از عقوبت، فیروزي بزرگی و ظفر بزرگواري است، چه آن مستلزم سعادت جاودانی و
نعمت نامتناهی است.
در کافی: بدرستی که خداي تعالی عطا فرموده به تائبین سه خصلت را که اگر هر یک از آن عطا شود به جمیع اهل آسمان و زمین
.«1» «... رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ » : هر آینه تماما نجات یابند، بعد آیه شریفه تلاوت نمود
تنبیه: ... ص : 284
آیات شریفه بشارت بزرگی است براي مؤمنین تائبین که مقام جلالت آنها به مرتبهاي است که ملائکه حمله عرش براي آنها طلب
آمرزش و طلب نمایند براي آنها رحمت و علم و دخول بهشت عدن را براي ایشان و پدران آنها و ذراري ایشان، و البته درخواست
ملائکه معصومین در درگاه الهی پذیرفته خواهد شد. بنابراین زهی سعادت کسانی که خود را مشمول این آیات مقرر، و بدا به حال
کسانی که بعد از این ابلاغ به سوء اختیار، خود را از این فوز عظیم محروم سازند.
تتمه: ... ص : 284
یعنی رسول اللّه و اوصیاي بعد از او است « الّذین یحملون العرش » تأویل آیه شریفه: علی بن ابراهیم قمی رحمه اللّه روایت نموده که
یعنی توبه نمودند از « و الذین تابوا » ، یعنی شیعه آل محمد « و الذین امنوا » ، یعنی ملائکه « من حوله » که حامل علم خدا میباشند، و
.«2» یعنی پیروي نمودند ولایت ولی اللّه را « و اتبعوا سبیلک » ، ولایت فلان و فلان و بنی امیه
__________________________________________________
. 1) اصول الکافی (چ 1388 ق- تهران) ج 2 ص 315 روایت 5 )
. 2) تفسیر قمی (چ نجف 1387 ق) ح 2 ص 255 )
ص: 285
[سوره غافر ( 40 ): آیه 10 ] ... ص : 285
( إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یُنادَوْنَ لَمَقْتُ اللَّهِ أَکْبَرُ مِنْ مَقْتِکُمْ أَنْفُسَکُمْ إِذْ تُدْعَوْنَ إِلَی الْإِیمانِ فَتَکْفُرُونَ ( 10
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یُنادَوْنَ: بدرستی که آنانکه کافر شدند به خدا و رسول، ندا کرده شوند یعنی به جهنم درآیند با نفس اماره خود
صفحه 233 از 372
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یُنادَوْنَ: بدرستی که آنانکه کافر شدند به خدا و رسول، ندا کرده شوند یعنی به جهنم درآیند با نفس اماره خود
دشمنی آغاز، زبان به ملامت و عتاب بگشایند که چرا ابا نمودیم از قبول دعوت انبیاء و در زمان اختیار ایمان نیاوردیم ملائکه ایشان
را ندا کنند: لَمَقْتُ اللَّهِ أَکْبَرُ: هر آینه غضب و سخط خدا شما را بزرگتر است، مِنْ مَقْتِکُمْ أَنْفُسَ کُمْ: از دشمنی شما مر نفسهاي خود
را در این روز، یا دشمنی خدا شما را در این روز بزرگتر است از دشمنی شما بعضی به بعضی در دنیا. إِذْ تُدْعَوْنَ إِلَی الْإِیمانِ: غضب
خدا وقتی بر شما است که خوانده میشوید به ایمان آوردن به خدا و رسول، فَتَکْفُرُونَ:
پس کافر میشوید به آن. چون کفار استماع این گفتار کنند:
[سوره غافر ( 40 ): آیه 11 ] ... ص : 285
اشاره
( قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلی خُرُوجٍ مِنْ سَبِیلٍ ( 11
قالُوا رَبَّنا: گویند اي پروردگار ما، أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ: بمیرانیدي ما را دو نوبت، نوبت اول نزد انقضاي آجال، و نوبت دوم در قبر بعد از آن
زنده گردانیدي بر این منوال. وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ: و زنده گردانیدي ما را دوبار، بار اول در قبر، و بار دوم در بعث و نشور. نزد ابن عباس
اماته اولی در اصلاب پدران وقتی که نطفه بودند، و اماته دوم در دنیا. احیاي اول در دنیا براي تکلیف، و احیاي دوم در قیامت براي
ثواب و عقاب. در تبیان- اماته اولی وقتی که ذریه آدم را بیرون آورد و
ص: 286
فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا: پس .«1» میثاق را از آنها گرفت و بمیرانید، اماته دوم در دنیا. احیاي اول وقتی که نطفه بودند، و احیاي دوم در بعث
اقرار کردیم ما به گناهان خود که از جمله آن تکذیب بعث و سؤال قبر بود، فَهَلْ إِلی خُرُوجٍ مِنْ سَبِیلٍ:
پس آیا بسوي بیرون آمدن از جهنم هیچ راهی هست یعنی چون معترف شدیم، آیا راهی هست که ما از آتش نجات یابیم و به
بهشت رسیم.
تبصره: ... ص : 286
یکی از معتقدات حقه، سؤال نکیر و منکر است در قبر براي همین جسد عنصري دنیوي، یعنی روح و نفس ناطقه انسانیه در قبر عود
و داخل در جسد عنصري دنیوي میت شده از او سؤال کرده میشود، پس اگر جواب صواب دهد فایز شود به روح و ریحان و جنت
نعیم، و اگر جواب صواب ندهد نزل حمیم در قبر او باشد.
و علامه « رضوان اللّه علیهم » بزرگان علماء امامیه مانند محقق طوسی و علامه حلی و شیخ مفید و شیخ صدوق و حاجی استرابادي
مجلسی فرموده:
اجماعی مسلمانان است که در قبر سؤال میشود و روح به بدن عودت نماید، بلکه از ضروریات دین اسلام و منکر آن کافر است، و
اعتراف کفار به دو زنده شدن: یکی در قبر، و دومی در قیامت. « و احییتنا اثنتین » آیات و احادیث بسیار دال است بر آن از جمله آیه
اما اخبار: حضرت صادق علیه السّلام فرماید: لیس من شیعتنا من انکر اربعۀ اشیاء: المعراج و المسلۀ فی القبر و خلق الجنّۀ و النار و
نیست از شیعیان ما کسی که انکار نماید چهار چیز را: معراج، سؤال در قبر، خلق بهشت و جهنم، شفاعت. «2» : الشّفاعۀ
و در حدیث عرض دین حضرت عبد العظیم علیه السّلام خدمت امام علی النقی علیه السّلام: و اقول انّ المعراج حق و المسائلۀ فی
«3» . القبر حقّ
__________________________________________________
صفحه 234 از 372
1) تفسیر منهج الصادقین (چ اسلامیه) ج 8 ص 132 بنقل از تبیان. )
2) تسلیۀ الفؤاد، سید عبد اللّه شبر، ص 196 و بحار الانوار ج 8 ص 37 روایت 13 بنقل از امالی الصدوق ص 177 با اندکی )
اختلاف.
. 3) کمال الدین، ج 2 باب 37 ذیل روایت اول ص 380 )
ص: 287
و حدیث فاطمه بنت اسد مادر حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام که بعد از غسل او، حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله پیراهن
مبارك را کفن او و خود بر شانه مبارك جنازه او را حمل تا وارد قبر و در میان قبرش خوابید، بعد جنازه را در قبر خواباند، ساعتی
پس بیرون آمد و خاك ریختند قبر را تسویه نمود. اصحاب از حضرت سؤال کردند، فرمود: تلقین « ابنک ابنک » : گذشت فرمود
صلی » نمودم او را از آنچه سؤال کنند از او، و سؤال کردند از پروردگارش، گفت: اللّه ربی، و پرسیدند از نبی او، حضرت محمد
.«1» پرسیدند از ولی او، توقف نمود، من گفتم: بگو پسرم، ولی و امام من است. پس ملکین برگشتند و فاطمه مرد « اللّه علیه و آله
.« ربنا امتنا اثنتین و احییتنا اثنتین » موت ثانیه و تصدیق آن در کتاب خدا است
[سوره غافر ( 40 ): آیه 12 ] ... ص : 287
( ذلِکُمْ بِأَنَّهُ إِذا دُعِیَ اللَّهُ وَحْدَهُ کَفَرْتُمْ وَ إِنْ یُشْرَكْ بِهِ تُؤْمِنُوا فَالْحُکْمُ لِلَّهِ الْعَلِیِّ الْکَبِیرِ ( 12
کفار بعد از اعتراف گویند آیا ما را رجوعی باشد به دنیا تا در آن به طاعت و عبادت مشغول شویم. این تمنی آنها محال است و
ملائکه بر سبیل توبیخ به آنها گویند:
ذلِکُمْ بِأَنَّهُ: این عذاب و نکال ملازم حال شما است به سبب آنست که، إِذا دُعِیَ اللَّهُ وَحْدَهُ: چون دعوت میشد خدا در حالت
أَ جَعَلَ الْآلِهَۀَ إِلهاً » یگانگی، یعنی چون اهل ایمان به کلمه توحید قائل میشدند، کَفَرْتُمْ: کافر میشدید به یگانگی او و میگفتید
وَ إِنْ یُشْرَكْ بِهِ: و اگر شرك آورده .«2» « واحِداً
__________________________________________________
1) علی محمد علی دخیل در صفحه 55 کتاب فاطمۀ بنت اسد از این جریان تحت عنوان روایت مشهور یاد کرده و به کشف الغمۀ: )
19 ارجاع داده است.
[...] . 2) سوره ص آیه 5 )
ص: 288
میشد به خدا، یعنی ابناي جنس شما شرك میآوردند، تُؤْمِنُوا: ایمان میآوردید شما به آن شرکاء، فَالْحُکْمُ لِلَّهِ الْعَلِیِّ الْکَبِیرِ: پس
امر و فرمان روائی مر خداي راست که متعالی باشد از آنکه نسبت شرك به او دهند. بزرگوار از آنکه در استحقاق عبادت غیر را با
او برابر نمایند: تعالی اللّه عن ذلک علوا کبیرا.
[سوره غافر ( 40 ): آیه 13 ] ... ص : 288
( هُوَ الَّذِي یُرِیکُمْ آیاتِهِ وَ یُنَزِّلُ لَکُمْ مِنَ السَّماءِ رِزْقاً وَ ما یَتَذَکَّرُ إِلاَّ مَنْ یُنِیبُ ( 13
بعد از آن آیات وحدت و قدرت خود را فرماید:
هُوَ الَّذِي یُرِیکُمْ آیاتِهِ: او است آن خدائی که به قدرت کامله خود مینماید شما را نشانههائی که دال است بر وحدت و قدرت او، وَ
یُنَزِّلُ لَکُمْ مِنَ السَّماءِ رِزْقاً: و نازل فرماید براي شما روزي را از آسمان، یعنی باران که سبب روزي شما است، یا ملائکه که به تدبیر
صفحه 235 از 372
وَ ما یَتَذَکَّرُ إِلَّا مَنْ یُنِیبُ: و پند نپذیرد و عبرت نگیرد مگر کسی که .« این تسمیه سبب است با اسم مسبب » ارزاق شما مشغولند
بازگردد به خدا، یعنی از انکار و معصیت بازگشته روي به اطاعت و عبادت او آورد، چه شخصی که جازم است در امري، نظر در
منافی آن نمیکند بلکه همیشه منظور نظر او به چیزي است که روي به آن آورده و تفکر او در آنچه توجه به آن کرده، چون اهل
عناد و انکار نظر در آیات توحید نمیکنند و به آن متعظ نشوند، لذا ایشان را از نظر عاطفت انداخته به اهل انابه خطاب فرماید:
[سوره غافر ( 40 ): آیه 14 ] ... ص : 288
( فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ ( 14
فَادْعُوا اللَّهَ: پس بخوانید خدا را و به پرستش او قیام نمائید، مُخْلِصِینَ لَهُ
ص: 289
الدِّینَ
: در حالتی که خالص کننده باشید براي او طاعت خود را از شرك و ریا، وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ: و اگرچه کراهت داشته باشند کافران
اخلاص شما را، چه آنها بر نعمت ایمان کافر، و شما شاکر، پس لا جرم از شما متنفرند. ملخص کلام آنکه باید کراهت کسانی که
بر دین شما نیستند مانع آن نشود که پرستش خدا کنید که مستحق عبادت باشد تا در دنیا مرتبه عالیه و در عقبی به درجه رفیعه
رساند.
[سوره غافر ( 40 ): آیه 15 ] ... ص : 289
اشاره
( رَفِیعُ الدَّرَجاتِ ذُو الْعَرْشِ یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ لِیُنْذِرَ یَوْمَ التَّلاقِ ( 15
رَفِیعُ الدَّرَجاتِ: بلند کننده درجههاي بندگان است از ملائکه و انبیاء و اولیاء و سایر اهل ایمان. و شبههاي نیست که علوّ درجه بقدر
معرفت و طاعت باشد، هر چند عبادت بیشتر باشد درجه رفیعتر خواهد بود، لذا درجات انبیاء بر اولیاء و اولیاء بر مؤمنان مقدم، و
مؤمنان نسبت بهم به حسب ایمان تفاوت دارند: ذُو الْعَرْشِ: صاحب عرش عظیم و خالق آن.
تنبیه: ... ص : 289
تخصیص این دو صفت که به ذکر، تنبیه است بر صمدیت او سبحانه از حیثیت معقول و محسوس، که دلالت دارد بر تفرد سبحانه
در الوهیت، زیرا هر که درجات کمال او بر وجهی باشد که عقول از ادراك آن عاجز و رفع مراتب و نصب مقامات جمیع مخلوقات
در تحت قدرت او باشد و عرش که اصل عالم جسمانی است در قبضه اقتدار او، پس چگونه غیر میتواند با او شریک باشد حقیقتا،
و البته عقل سلیم ابا خواهد داشت.
تسمیه آن به روح به جهت » بعد از تقریر توحید تمهید نبوت را فرماید: یُلْقِی الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ: او القا نماید وحی را از فرمان خود
عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ: القا نماید وحی را به هر که خواهد .« آنکه سبب حیات قلب دین است، چنانچه روح سبب حیات بدن است
از بندگان خود. نزد بعضی مراد از روح قرآن و یا
ص: 290
جبرئیل است، بهر تقدیر فرماید منصب و رسالت را خدا عطا فرماید به هر که خواهد از اهل استحقاق، لِیُنْذِرَ یَوْمَ التَّلاقِ: تا بترساند
صفحه 236 از 372
آن رسول به وحی الهی مردمان را از روز ملاقات، یعنی روزي که ارواح با اجساد ملاقات کنند، یا خلق اولین و آخرین با هم جمع
شوند، یا معبودان با عابدان، یا مظلومان با ظالمان جمع، یا هر عاملی با عمل خود ملاقات.
[سوره غافر ( 40 ): آیه 16 ] ... ص : 290
( یَوْمَ هُمْ بارِزُونَ لا یَخْفی عَلَی اللَّهِ مِنْهُمْ شَیْءٌ لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ ( 16
یحشرون عراة » : یَوْمَ هُمْ بارِزُونَ: روزي که بندگان بیرون آیندهاند از قبرها یا آشکارا و برهنه باشند، چنانچه در حدیث وارد شده
محشور شوند برهنه و تهی پا وا مانده. یا بروز ایشان به اعتبار ظهور سرایر و اعمال ایشان باشد، یعنی امور خفیه و «1» « حفاة غرلا
اعمال قبیحه ایشان ظاهر گردد. لا یَخْفی عَلَی اللَّهِ: پوشیده نشود در آن روز بر خدا، مِنْهُمْ شَیْءٌ: از اشخاص و اعمال بندگان با وجود
کثرت ایشان چیزي، یعنی علم الهی احاطه دارد به تمام بندگان و اعمال آنها از جزئی و کلی و پنهان و آشکارا، پس بر وفق عمل،
همه را به عدل جزا خواهد داد. پس از اجتماع خلایق، اول چیزي که فرماید ندا رسد: لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ:
براي کیست فرمانروائی خاصه امروز. چون روز قیامت، حق مکشوف، و ایمان ضروري شود، تمام کفار با مؤمنان متفق الکلمه شده
جواب حق دهند: لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ: مر خداي را است که یکتا و بیهمتا در فرماندهی، شکننده جمیع منازعان و مدعیان در پادشاهی.
نزد جمعی چون خطاب الهی به اهل محشر رسد، هیچکس قدرت و طاقت جواب ندارد، پس ذات سبحانی فرماید
__________________________________________________
1) تفسیر منهج الصادقین (چ اسلامیه) ج 8 ص 135 و بحار الانوار ح 7 ص 268 روایت 35 بنقل از روضه کافی. )
ص: 291
.« لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ »
علی بن ابراهیم قمی رحمه اللّه از حضرت صادق علیه السّلام در حدیثی فرماید: میمیراند خدا اهل زمین و اهل آسمان و ملائکه را
پس ذات « لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ » : و درنگ شود مثل آنچه خلق فرموده خدا خلق را و به اضعاف آن، بعد فرماید خداوند عزّ و جلّ
کجایند جبارون؟ « لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ » : احدیت فرماید
.«1» کجا هستند آنها که ادعا نمودند با ذات من خداي دیگري را؟ کجایند متکبرون و نخوت آنان؟ پس مبعوث فرماید خلق را
[سوره غافر ( 40 ): آیه 17 ] ... ص : 291
( الْیَوْمَ تُجْزي کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ لا ظُلْمَ الْیَوْمَ إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسابِ ( 17
الْیَوْمَ تُجْزي امروز جزا داده شود، کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ: هر فرد نفسی به آنچه کسب نموده از اعمال حسنه و افعال سیئه، لا ظُلْمَ الْیَوْمَ:
هیچ ستمی نیست در آن روز بر هیچکسی، نه ثواب کسی کم شود از عمل شایسته او، و نه عقاب شخصی زیاده بر فعل ناشایسته او،
و نه کسی را به گناه دیگري مؤاخذه، و نه نیکی را بدي پاداش دهند، تمام به قسط و عدل باشد. إِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسابِ: بدرستی که
بلکه حساب تمام اهل محشر « کما لا یشغله شأن عن شأن » خدا زود حساب کننده است، یعنی مشغول نسازد حساب کسی از دیگري
به آنی خواهد شد. بنا به روایتی محاسبه فرماید خلایق را خداوند به یک چشم بهم زدن.
و از حضرت امیر المؤمنین سؤال شد چگونه محاسبه فرماید خلق را با بسیاري آنان، فرمود: چنانچه روزي دهد آنها را با کثرت
ایشان سؤال شد چگونه محاسبه فرماید و حال آنکه نمیبینند او را، فرمود: چنانچه روزي دهد ایشان را و
__________________________________________________
. 515 ، ح 27 - 256 . نور الثقلین، ج 4، ص 514 ، 1) تفسیر قمی (چ نجف 1387 ق) ج 2 ص 257 )
صفحه 237 از 372
ص: 292
.«1» حال آنکه نمیبینند او را
در بعض تفاسیر از حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله که حق تعالی فرماید:
من پادشاه جزا دهندهام، سزاوار نباشد هیچکدام از اهل بهشت و جهنم را که ستمی بر غیر کرده باشند به بهشت و جهنم در آیند تا
«2» .« الْیَوْمَ تُجْزي کُلُّ نَفْسٍ » : آنکه انتقام آن ظلم را از او بکشم و از آن قصاص نمایم، بعد این آیه تلاوت نمود
[سوره غافر ( 40 ): آیه 18 ] ... ص : 292
اشاره
( وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْآزِفَۀِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَي الْحَناجِرِ کاظِمِینَ ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ وَ لا شَفِیعٍ یُطاعُ ( 18
بعد از آن حضرت رسالت را امر به تخویف بندگان فرماید که:
یا به » به جهت نزدیک شدن وقوع آنست « آزفه » وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْآزِفَۀِ: و بترسان کافران و عاصیان را از روز قیامت. و تسمیه آن به
یعنی بترسان ایشان را از وقت امر عظیمی که نزدیک است رسیدن آن زمان، مشارفه آنها است با جهنّم. إِذِ الْقُلُوبُ لَدَي ،« تقدیر
الْحَناجِرِ: وقتی که دلهاي مردمان نزدیک حنجرههاي ایشان بود. یعنی دلها از فزع آن روز از محل خود خارج و به حلقها آیند و
همانجا بماند، نه برگردند تا صاحبان آنها بیاسایند، و نه بیرون آیند تا خلاصی یابند. کاظِمِینَ: در حالتی که فرو خورندگانند خشم
را در آنروز، یا پر باشند از غم و اندوه از شدت فزع. ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ: نیست براي ستمکاران در آن روز قیامت، هیچ خویشی
مشفق که عذاب را از ایشان دفع نماید، وَ لا شَفِیعٍ یُطاعُ: و نه شفاعت کننده که اطاعت کرده شود، یعنی شفاعتش قبول گردد.
__________________________________________________
1) بحار الانوار ج 7 ص 271 روایت 37 بنقل از نهج البلاغه حکمت 292 (ترجمه فیض الاسلام). )
. 2) مجمع البیان، ج 4 ص 518 )
ص: 293
تنذیر: ... ص : 293
ذات احدیت الهی از راه لطف و مرحمت نسبت به بندگان به تبلیغ پیغمبر اعلام فرماید از وحشت و فزع روز قیامت که به مرتبهاي
است که قلبها از محلش کنده شود و بیاید به حنجره و گلوگیر آنها شود نه پائین رود و نه بالا آید، غیظ و خشم بنهایت آنها را فرا
رسد.
در توحید این بابویه رحمه اللّه از حضرت باقر علیه السّلام روایت نموده: ما من مؤمن یرتکب ذنبا الا سائه ذلک و ندم علیه و قد قال
النّبی: کفی بالنّدم توبۀ، و قال علیه السّلام: من سرّته حسنۀ و سائته سیّئۀ فهو مؤمن، فانّ من لم یندم علی ذنب یرتکبه فلیس بمؤمن و
«1» . لم تجب له الشّفاعۀ و کان ظالما، و اللّه تعالی یقول: ما للظالمین من حمیم و لا شفیع یطاع
نیست هیچ مؤمنی مرتکب شود گناهی را مگر آنکه بد آید او را آن گناه و پشیمان شود بر آن، و بتحقیق فرمود پیغمبر صلّی اللّه
علیه و آله: کفایت کند به پشیمانی توبه و فرمود آن حضرت: هر که خوشحال کند او را حسنه و بد آید او را سیئه، پس او مؤمن
است. بدرستی که هر که پشیمان نشود بر گناهی که مرتکب شده، پس نیست مؤمن و موجب نشود براي او شفاعت و ظالم باشد، و
.« ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ وَ لا شَفِیعٍ یُطاعُ » : خداي تعالی فرماید
صفحه 238 از 372
[سوره غافر ( 40 ): آیه 19 ] ... ص : 293
اشاره
( یَعْلَمُ خائِنَۀَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ ( 19
یَعْلَمُ خائِنَۀَ الْأَعْیُنِ: میداند خدا چشمی را که خیانت کننده است، یعنی به دزدي نگاه کند به چیزي که حلال نباشد نظر کردن به
آن، وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ: و آن چیزي را که پوشیده گردانیده است سینهها، یعنی علم او احاطه دارد به ضمائر و سرائر مخلوقات.
__________________________________________________
1) توحید صدوق (چ جامعه مدرسین- قم) باب 63 ص 408 ذیل روایت 6 به روایت امام موسی بن جعفر علیه السّلام. )
ص: 294
تبصره: ... ص : 294
آیه شریفه نهی ضمنی دارد به خیانت چشمها و مخاطرات وارده در قلبها، که علم الهی احاطه دارد به تمام آن. ابن عباس گفته:
خیانت چشم آنست که مردي در میان جماعتی نشسته باشد و زنی بر ایشان بگذرد و به پنهانی در او نگاه کند، و بنا به حدیث
نظر دومی خیانت و نظر سیمی مورد هلاکت باشد. بنابراین ،«1» « اول النظر لک و الثانیه علیک لا لک و الثالثه فیها الهلاك » شریف
مؤمن معتقد به این آیه البته به تمام جهات مراقب اعضاء و جوارح خود باشد که خیانتی از آنها صادر نگردد، خصوصا پوشیدن
چشم.
در محاسن- از حضرت صادق علیه السّلام: ما اعتصم احد بمثل ما اعتصم بغضّ البصر فانّ البصر لا یغضّ عن محارم اللّه الا و قد سبق
.«2» الی قلبه مشاهدة العصمۀ و الجلال
تمسک ننماید هیچکس به مثل آنچه تمسک کند شخص به پوشیدن چشم، زیرا چشم پوشیده نشود از محرمات الهی مگر آنکه
سبقت کرده باشد به قلب او مشاهده عصمت و جلال ربوبی.
[سوره غافر ( 40 ): آیه 20 ] ... ص : 294
( وَ اللَّهُ یَقْضِی بِالْحَقِّ وَ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا یَقْضُونَ بِشَیْءٍ إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ ( 20
وَ اللَّهُ یَقْضِ ی بِالْحَقِّ: و خدا حکم فرماید به راستی در جزاي بد کردار و نیکوکار، زیرا او مستغنی است از ظلم و تعدي، وَ الَّذِینَ
یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ: و آنانکه میخوانید و میپرستید از غیر خدا، لا یَقْضُونَ بِشَ یْءٍ: حکم نمیکنند به چیزي، زیرا جماد، و چگونه از
آنها حکم متصور باشد. پس به جهت تقریر علم خود فرماید: إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ: بدرستی که خداي به حق او است
__________________________________________________
به نقل از نور «. ان النظرة الاولی لک و الثانیۀ علیک » : 1) به این مضمون یافت نشد. در مجمع البیان گوید: در روایت آمده که )
. الثقلین، ج 4 ص 517 ، ح 34
به نقل از نور «. ان النظرة الاولی لک و الثانیۀ علیک » : 2) به این مضمون یافت نشد. در مجمع البیان گوید: در روایت آمده که )
. الثقلین، ج 4 ص 517 ، ح 34
ص: 295
شنونده به گفتار بندگان، و بینا به کردار ایشان.
صفحه 239 از 372
[سوره غافر ( 40 ): آیه 21 ] ... ص : 295
أَ وَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَۀُ الَّذِینَ کانُوا مِنْ قَبْلِهِمْ کانُوا هُمْ أَشَ دَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ آثاراً فِی الْأَرْضِ فَأَخَ ذَهُمُ اللَّهُ
( بِذُنُوبِهِمْ وَ ما کانَ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ واقٍ ( 21
و نیز به جهت تهدید و تنبیه مشرکان و معاندان فرماید:
أَ وَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ: آیا سیر نمیکنند در زمین شام و یمن، فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ: پس ببینند و تأمل کنند چگونه بود، عاقِبَۀُ الَّذِینَ
کانُوا مِنْ قَبْلِهِمْ:
سر انجام آنانکه بودند پیش از ایشان از اهل تکذیب و عناد مانند قوم عاد و ثمود و اصحاب مؤتفکات که دیار آنها در ممر ایشان
است، کانُوا هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ:
بودند آن پیشینیان سخت تا از ایشان، قُوَّةً وَ آثاراً فِی الْأَرْضِ: از حیث قدرت و تمکن و توانایی و از جهت علامتها و نشانهها در
زمین که حدود ایشان است مانند قلاع عالیه و بلاد عظیمه و حصون مرتفعه و سایر علاماتی که دال است بر قدرت آنها، یا امتعه و
سراها و شهرها و عددشان از آنها بیشتر بود، فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ: پس گرفت ایشان را خداي تعالی به شآمت و عقوبت گناهانشان
از کفر و تکذیب و به انواع عذاب و نکال، آنها را هلاك فرمود. وَ ما کانَ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ واقٍ: و نبود مر ایشان را از عذاب خدا
نگهدارنده که دفع عذاب از ایشان نماید.
[سوره غافر ( 40 ): آیه 22 ] ... ص : 295
اشاره
( ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانَتْ تَأْتِیهِمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَکَفَرُوا فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ إِنَّهُ قَوِيٌّ شَدِیدُ الْعِقابِ ( 22
ص: 296
ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانَتْ: این گرفتن به سخط و عذاب به سبب آن بود، تَأْتِیهِمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ: میآوردند ایشان را پیوسته پیغمبران ایشان
به حجتهاي بینه و معجزات ظاهره یا احکام واضحه، فَکَفَرُوا: پس کافر شدند به آن و انکار کردند، فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ: پس گرفت ایشان
را خدا به عقوبت، إِنَّهُ قَوِيٌّ شَدِیدُ الْعِقابِ:
بدرستی که خداي تعالی قادر و متمکن بر هر امر و سخت عقوبت است بر اهل شرك و تکذیب، که دمار از ایشان بر آورد و آنها
را عبرت بر عالمیان قرار داد.
تذکره: ... ص : 296
آیه شریفه تهدید عظیمی است نسبت به یاغیان فرمان الهی و متمردان اوامر سبحانی که بیاندیشند از آنکه عاقبت سرکشی خیر ندارد
و سر انجام مخالفت، عقاب شدید را مستوجب گرداند، چنانچه گزارشات امم سابقه این قسمت را محقق سازد.
حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام در نهج البلاغه فرماید: این الفراعنه و ابناء الفراعنۀ؟ این العمالقۀ و ابناء العمالقۀ؟ این اصحاب
بدرستی که براي شماست در قرنهاي گذشته «1» ؟ مدائن الرّسّ؟ این الّذین قتلوا النبیّین و اطفأوا سنن المرسلین و احیوا سنن الجبّارین
عبرت یافتن، کجا هستند گروه عمالقه (که از عملیق نواده نوح و فرزندان آنان پادشاه حجاز بودند؟ کجا هستند فرعونیان و
پسرانشان (که پادشاه مصر بودند)؟ کجا هستند اصحاب شهرهاي رس (که بت پرست بودند)؟ کجایند آنانکه کشتند پیغمبران را و
فرو نشاندند چراغهاي هدایت را و زنده کردند طریقههاي ستم کنندگان را؟
صفحه 240 از 372
[سوره غافر ( 40 ): آیه 23 ] ... ص : 296
( وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسی بِآیاتِنا وَ سُلْطانٍ مُبِینٍ ( 23
__________________________________________________
1) نهج البلاغۀ، ترجمه فیض الاسلام، ص 594 . در این نسخه عمالقه بر فراعنه مقدم است. )
ص: 297
بعد از آن به جهت تنبیه شمهاي از گزارشات قوم حضرت موسی علیه السّلام را فرماید:
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسی بِآیاتِنا: و هر آینه بتحقیق فرستادیم موسی علیه السّلام را به آیات ما یعنی معجزات نه گانه که به او عطا فرمودیم،
وَ سُلْطانٍ مُبِینٍ: و حجتی ظاهر و هویدا که به آن بر خصم غالب شد و آن عصا یا شکافتن دریا. یا مراد اول دلایل توحید، و به ثانی
معجزه، یعنی حضرت موسی را با دلایل توحید و معجزات فرستادیم.
[سوره غافر ( 40 ): آیه 24 ] ... ص : 297
( إِلی فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ قارُونَ فَقالُوا ساحِرٌ کَذَّابٌ ( 24
إِلی فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ قارُونَ: بسوي فرعون که ادّعاي خدائی نمود و به هامان وزیر او و به قارون که مستشار و مقرب او بود.
تخصیص این سه نفر به ذکر با آنکه حضرت به جمیع مردمان زمان خود مبعوث بود، به جهت آنست که تجبر و عناد ایشان بیشتر و
مردم مطیع ایشان بودند. حضرت موسی علیه السّلام ایشان را به حق دعوت و اظهار معجزه نمود، ایشان تکذیب او و انکار معجزات
نمودند، فَقالُوا ساحِرٌ کَذَّابٌ: پس گفتند که او جادوگري است، یعنی آنچه خارق عادت به ما نماید از روي سحر است، دروغگوئی
است در آنچه گوید خدائی هست و من فرستاده اویم.
[سوره غافر ( 40 ): آیه 25 ] ... ص : 297
( فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِنا قالُوا اقْتُلُوا أَبْناءَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ وَ اسْتَحْیُوا نِساءَهُمْ وَ ما کَیْدُ الْکافِرِینَ إِلاَّ فِی ضَلالٍ ( 25
ص: 298
فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِنا: پس چون آورد به ایشان دین حق را که توحید است از نزد ما به ادله واضحه و حجج باهره که اثبات
حقیقت اسلام نمود، بعد از الزام حجت در انکار افزوده، قالُوا اقْتُلُوا: گفتند به اتباع خود بکشید، أَبْناءَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ: پسران کسانی
که ایمان آوردهاند با موسی علیه السّلام.
پیش از ولادت آن حضرت به سبب اخبار منجمین به فرعون که از بنی اسرائیل پسري پیدا خواهد شد که زوال پادشاهی تو بدست
او خواهد بود، حکم کرد هر پسري از ایشان متولد میشد میکشتند. در این وقت هم که حضرت موسی علیه السّلام دعوي نبوت
کرد امراي فرعون مصلحت دیدند که پسران بنی اسرائیلرا بکشند تا شکسته بال و پریشان حال شوند و معاونت حضرت موسی را
ننمایند.
وَ اسْتَحْیُوا نِساءَهُمْ: و زنده گذارید دختران ایشان را تا خدمت زنان قبطی کنند. چون مرتکب این امر شدند حق تعالی به ارسال دم و
ضفادع و جراد و عاقبت به غرق، دفع آنها نمود چنانچه فرماید: وَ ما کَیْدُ الْکافِرِینَ: و نیست مکر کافران نسبت به انبیاء و مؤمنان، إِلَّا
فِی ضَلالٍ: مگر در گمراهی و بطلان، یعنی کید آنها باطل و ضایع و فایدهاي براي ایشان نداشت.
صفحه 241 از 372
[سوره غافر ( 40 ): آیه 26 ] ... ص : 298
( وَ قالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِی أَقْتُلْ مُوسی وَ لْیَدْعُ رَبَّهُ إِنِّی أَخافُ أَنْ یُبَدِّلَ دِینَکُمْ أَوْ أَنْ یُظْهِرَ فِی الْأَرْضِ الْفَسادَ ( 26
وَ قالَ فِرْعَوْنُ: گفت فرعون قوم خود را، ذَرُونِی أَقْتُلْ مُوسی بگذارید مرا تا بکشم موسی را. گفتند: مبادا شکایت تو را با خداي خود
کند و آزار و خللی به تو رسد. فرعون گفت: من قصد او میکنم، کو شکایت من به خداي خود کند.
وَ لْیَدْعُ رَبَّهُ: و هر آینه بخواند پروردگار خود را تا ضرري به من رساند، یا مرا از کشتن او منع کند. آیه دال است بر آنکه فرعون از
موسی و آیت او خائف بود و ص: 299
قوم بود تا اشارت کنند به آنکه او را بکشد. پس گفت اگر نکشم، إِنِّی أَخافُ: بدرستی که من میترسم، أَنْ «1» این کلام تمویه
یُبَدِّلَ دِینَکُمْ: تبدیل دهد و متغیر سازد دین شما را و مردم را از پرستش من باز دارد، أَوْ أَنْ یُظْهِرَ فِی الْأَرْضِ الْفَسادَ: یا آنکه آشکارا
گردد به سبب دعوت او در زمین مصر فتنه و آشوب را، یعنی ظاهر سازد حضرت موسی در این بلد فساد را، چه وقتی تابع او بسیار
شود، با شما در مقام مقابله درآیند و بین فریقین مقاتله و محاربه واقع شود و آن منجر به تعطیل مزارع و مکاسب و هرج و مرج
گردد. چون خبر قتل موسی علیه السّلام منتشر شد، بنی اسرائیل غمگین و قبطیان شادمان گشتند.
[سوره غافر ( 40 ): آیه 27 ] ... ص : 299
( وَ قالَ مُوسی إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ مِنْ کُلِّ مُتَکَبِّرٍ لا یُؤْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسابِ ( 27
وَ قالَ مُوسی و گفت موسی مرقوم خود را، إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ:
بدرستی که من پناه میبرم به پروردگار خود و پروردگار شما، مِنْ کُلِّ مُتَکَبِّرٍ:
از هر گردنکشی که به جهت تجبر و تکبر، لا یُؤْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسابِ: ایمان نمیآورد به روز حساب تا شر او را از من دفع کند. این
اشعار است بر آنکه اجتماع تکبر و تکذیب روز حساب و عدم مبالات به عاقبت آن، اسباب قساوت او و جرئت بر حضرت عزت و
بندگان او بود، و البته سر انجام آن بد خواهد بود.
چون مبالغه فرعون در این باب بسرحد اطناب رسید، اهل ایمان بیتاب شدند و مضطرب گردیدند.
[سوره غافر ( 40 ): آیه 28 ] ... ص : 299
اشاره
وَ قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَکْتُمُ إِیمانَهُ أَ تَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ یَقُولَ رَبِّیَ اللَّهُ وَ قَدْ جاءَکُمْ بِالْبَیِّناتِ مِنْ رَبِّکُمْ وَ إِنْ یَکُ کاذِباً فَعَلَیْهِ
( کَذِبُهُ وَ إِنْ یَکُ صادِقاً یُصِبْکُمْ بَعْضُ الَّذِي یَعِدُکُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذَّابٌ ( 28
__________________________________________________
. 1) تمویه: دروغ آراستن، امري را خلاف حقیقت جلوه دادن، تلبیس. فرهنگ معین ج 1 ص 1143 )
ص: 300
وَ قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ: و گفت شخصی که ایمان آورده بود به موسی علیه السّلام، مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ: از خویشان فرعون، یعنی حزبیل و
مدتی مدید بود که، یَکْتُمُ إِیمانَهُ: میپوشید ایمان خود را از فرعون و تابعین او.
و او مؤمن آل فرعون .«1» اصح و اشهر آنکه حزبیل پسر عموي فرعون است، و به روایتی مدت صد سال ایمان داشت و تقیه میکرد
است.
صفحه 242 از 372
از حضرت صادق علیه السّلام مروي است که فرمود: التّقیّۀ دینی و دین آبائی و لا دین لمن لا تقیّۀ له و التّقیّۀ ترس اللّه فی ارضه لأنّ
تقیه از دین من و دین پدران من، و دین ندارد هر که او را تقیه نیست. تقیه سپر خداست «2» مؤمن آل فرعون لو اظهر الاسلام لقتل
در زمین او که به آن تیر مضرت و شمشیر اذیت دفع شود، زیرا مؤمن آل فرعون اگر اظهار اسلام میکرد کشته میشد.
.«3» ابن عباس گوید: از آل فرعون غیر از حزبیل و آسیه زن فرعون، دیگر کسی ایمان به حضرت موسی نیاورد
چون حزبیل دید فرعونیان در صدد قتل حضرت موسی بر آمدهاند از روي انکار گفت: أَ تَقْتُلُونَ رَجُلًا: آیا میکشید مردي را، یعنی
قصد قتل او میکنید، أَنْ یَقُولَ رَبِّیَ اللَّهُ: براي اینکه میگوید پروردگار من خداي به حق است نه غیر او، وَ قَدْ جاءَکُمْ بِالْبَیِّناتِ: و
حال آنکه آورده است شما را به معجزات روشن و هویدا، مِنْ رَبِّکُمْ: از جانب پروردگار شما که دلالتی تمام دارد بر صدق قول او
مانند قلب عصا به مار، و ید بیضا و غیر آن، و با این همه براهین ظاهره، اصلا در
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، ج 8، ص 142 )
.( 2) بحار الانوار ج 13 ص 158 بنقل از تفسیر مجمع البیان طبرسی ج 8 (ذیل سوره تحریم آیه 11 )
.( 3) بحار الانوار ج 13 ص 158 بنقل از تفسیر مجمع البیان طبرسی ج 8 (ذیل سوره تحریم آیه 11 )
ص: 301
امر او تأملی و تفکري نمینمائید.
تبصره: ... ص : 301
این کلام مصرح است بر انکار عظیم و تبکیت شدید، چه مآل معنی آنکه: آیا مرتکب فعل شنیع که قتل محرم میشوید و حال آنکه
است بلکه او صدق دعوي خود اکتفا به بینه واحده نمیکند بلکه بینات « ربی اللّه » اقدام شما نیست مگر براي کلمه حقه او که
متعدده میآورد از جانب ذاتی که پروردگار شماست.
بعد از آن احتجاج را منقسم فرماید که: وَ إِنْ یَکُ کاذِباً: و اگر باشد دروغگو، فَعَلَیْهِ کَ ذِبُهُ: پس بر او است وبال دروغ او و نکال
عقوبت آن که قتل باشد، وَ إِنْ یَکُ صادِقاً: و اگر باشد راستگو پس لااقل، یُصِبْکُمْ بَعْضُ الَّذِي یَعِدُکُمْ: برسد شما را بعض آنچه شما
را از آن وعید نماید، یعنی اگر بالفرض همه آن به شما نرسد پس به دو شبهه بعض آن بشما رسد. این کلام مبالغه بر تحذیر و
اظهار انصاف و عدم تعصب و اتیان به قولی که اقرب است به تسلیم ایشان، و لذا کذب او را بر صدق مقدم داشته. خلاصه کلام
آنکه او شما را به هلاکت دنیا و عقوبت عقبی تهدید مینماید پس اگر صادق باشد در این امر، لااقل هلاکت دنیا که بعض از
آنست به شما رسد.
آنگاه بر سبیل تعریض گفت: إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِي: بدرستی که خدا راه راست ننماید، یعنی توفیق به راه صواب بوسیله بینات و معجزات،
مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَ ذَّابٌ: کسی را که از حد گذشته و به نهایت طغیان رسیده دروغگو در دعوي خدائی بلکه در بادیه ضلالت فرو
شدند. یا آنکه بر سبیل فرض اگر حضرت موسی «1» میگذارد، زیرا بسوء اختیار از راه حق اعراض و به کفر و ضلالت منهمک
متجاوز از حد باشد در دعوي نبوت به کذب، خدا او را راه راست نخواهد نمود و او را هلاك خواهد ساخت، پس احتیاج به قتل او
نباشد. ممکن است این کلام حق تعالی باشد به جهت تنبیه امت پیغمبر فرماید.
تذکره: ... ص : 301
گزارش مؤمن آل فرعون و بیان نصایح او هر آینه سرمشقی است براي
صفحه 243 از 372
__________________________________________________
. 1) منهمک: کوشنده در کاري، کوشش کننده، فرهنگ معین ج 4 ص 4411 )
ص: 302
امت پیغمبر و ارشادي است به آنکه شخص متدین خیر خواه را لازم باشد براي اتمام حجت و نجات جماعت از پند و نصیحت
مضایقه نکند و آنچه تواند سعی و کوشش خود را نموده که شاید کلام حق تأثیر یابد، لذا در اولین مقام نصیحت ابلاغ نماید و
انکار مراد و مقصد آنها را در اقدام به قتل حضرت موسی علیه السّلام تذکر دهد.
[سوره غافر ( 40 ): آیه 29 ] ... ص : 302
اشاره
یا قَوْمِ لَکُمُ الْمُلْکُ الْیَوْمَ ظاهِرِینَ فِی الْأَرْضِ فَمَنْ یَنْصُرُنا مِنْ بَأْسِ اللَّهِ إِنْ جاءَنا قالَ فِرْعَوْنُ ما أُرِیکُمْ إِلاَّ ما أَري وَ ما أَهْدِیکُمْ إِلاَّ سَبِیلَ
( الرَّشادِ ( 29
مرحله دوم در مقام نصیحت برآمد که:
یا قَوْمِ لَکُمُ الْمُلْکُ الْیَوْمَ: اي قوم من مر شما راست پادشاهی و سلطنت امروز، ظاهِرِینَ فِی الْأَرْضِ: در حالتی که غالب باشید بر بنی
اسرائیل و مسلط بر ایشان در زمین مصر بر وجهی که همه مقهور و محکوم شما هستند، فَمَنْ یَنْصُرُنا مِنْ بَأْسِ اللَّهِ: پس کیست که
یاري دهد ما را و حمایت کند از عذاب خدا، إِنْ جاءَنا: اگر بیاید ما را به جهت قتل موسی، یعنی متصدي امري مشوید که مظنّه
زوال ملک شما باشد، زیرا قول موسی احتمال صدق دارد، پس عقل مقتضی آنست که اصلا پیرامون او نگردید و دست تعدي به او
دراز نکنید.
خود را داخل در آنها نمود در ورود عذاب به سبب اظهار آنکه او جدیت دارد در آنچه ایشان را به آن نصیحت میکند. چون این
نصیحت را به سمع ایشان رسانید، قالَ فِرْعَوْنُ ما أُرِیکُمْ: گفت فرعون به حزبیل و جماعتی که نزد او بودند دلالت نمیکنم شما را بر
راهی، إِلَّا ما أَري مگر آنچه صواب میبینم از قتل موسی و تکذیب او صدق خود در دعوي الوهیت، یعنی باطن من با ظاهر و دل و
زبان موافق است پس آنچه به رأي خود صواب میبینم به شما میگویم،
ص: 303
وَ ما أَهْدِیکُمْ: و هدایت نمیکنم شما را، إِلَّا سَبِیلَ الرَّشادِ: مگر راه راستی که به صواب دید آن عالم هستم.
تنبیه: ... ص : 303
این مطلب محقق است که فرعون در این قول کاذب بود، زیرا اولا:
رأیی که تابع صلاح دید پیغمبر حق نباشد از درجه اعتبار ساقط است.
ثانیا: فرعون متیقن بود نبوت حضرت موسی و آیات او را و از این جهت در باطن خوفی عظیم داشت از جانب او لکن اظهار
جلادت مینمود تا ترس او ظاهر نشود.
ثالثا: مردي قتال و سفاك بود و به اندك چیزي حکم به قتل میکرد، پس اگر نه به جهت خوف او میبود چرا مشورت میکرد در
قتل کسی که میدانست که او در صدد هدم پادشاهی او و اراده دارد که شوکت و سلطنت او را نابود سازد.
[سوره غافر ( 40 ): آیه 30 ] ... ص : 303
صفحه 244 از 372
( وَ قالَ الَّذِي آمَنَ یا قَوْمِ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ مِثْلَ یَوْمِ الْأَحْزابِ ( 30
مرحله سوم: تأکید نصایح خود را به ذکر بعض امم سابقه نماید وَ قالَ الَّذِي آمَنَ: و گفت آنکه ایمان آورده بود، یا قَوْمِ إِنِّی أَخافُ
عَلَیْکُمْ: اي قوم من بدرستی که من ترسناك هستم بر شما به سبب تکذیب حضرت موسی و قصد قتل او، مِثْلَ یَوْمِ الْأَحْزابِ: مثل
روزهاي هلاکت امم ماضیه، یعنی آن عذابی که مثل عذاب جماعتی باشد که قبل از این تکذیب پیغمبران خود نمودند.
[سوره غافر ( 40 ): آیه 31 ] ... ص : 303
( مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَ عادٍ وَ ثَمُودَ وَ الَّذِینَ مِنْ بَعْدِهِمْ وَ مَا اللَّهُ یُرِیدُ ظُلْماً لِلْعِبادِ ( 31
مِثْلَ دَأْبِ قَوْمِ نُوحٍ: یعنی از روز عذابی که مانند عذاب و جزاي عادت قوم
ص: 304
نوح که طوفان و غرق باشد به جهت تکذیب ایشان. مراد از دأب عادت خداي سبحان باشد که جاري گردیده بر عذاب کفار بعد
از اتمام حجت و عدم تنبه و بقاي آنها در کفر و تکذیب و ضلال. وَ عادٍ وَ ثَمُودَ: و مانند جزاي دأب قوم عاد که به باد صرصر
مستأصل شدند و قوم ثمود که به صیحه واحده فجئۀ هلاك شدند. وَ الَّذِینَ مِنْ بَعْدِهِمْ: و آنانکه بعد از ایشان بودند مانند قوم لوط
که شهرهاي ایشان زیر و رو شد و اصحاب ایکه که به ظلمت گرفتار شدند. وَ مَا اللَّهُ یُرِیدُ ظُلْماً لِلْعِبادِ: و نیست خداي تعالی که
خواهد ظلم را براي بندگان خود، یعنی ایشان را به گناه عذاب نفرماید بلکه تدمیر ایشان بر وجه عدل بود، زیرا ایشان به مرتکب
شدن اعمال قبیحه و افعال شنیعه، مستوجب آن شدند، پس شما ترك ظلم کنید تا به آن انواع عقاب مبتلا نشوید.
تنبیه: آیه شریفه دال است بر بطلان جبر، زیرا این مطلب محقق باشد پس از ارشاد و هدایت بندگان به ارسال رسل و انزال کتب و
اعطاء قدرت و تمکین به آنان، البته مختار خواهند بود در فعل و ترك پس قول به اینکه تمام افعال صادر از خدا و بنده را هیچ
مدخلیتی نیست در آن اصلا، هر آینه از درجه اعتبار ساقط است چه اگر بنده قادر و موجد فعل نباشد و با صدور فعل قبیح از او خدا
و این آیه ابلغ است از حیثیت نفی .« وَ مَا اللَّهُ یُرِیدُ ظُلْماً لِلْعِبادِ » : او را معاقب فرماید، خدا اظلم الظالمین باشد، و حال آنکه فرماید
حدوث تعلق اراده او به ظلم از آیه:
زیرا هرگاه اراده ظلم نفرماید، پس از نفس ظلم به طریق اولی متعالی و مبرا باشد. «1» « وَ ما رَبُّکَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ »
[سوره غافر ( 40 ): آیه 32 ] ... ص : 304
( وَ یا قَوْمِ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ یَوْمَ التَّنادِ ( 32
مرحله چهارم تذکر به قیامت است.
__________________________________________________
[...] . 1) سوره ( 41 ) فصلت آیه 46 )
ص: 305
وَ یا قَوْمِ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ: اي قوم من به درستی که من میترسم بر شما، یَوْمَ التَّنادِ: از عذاب روز ندا کردن یکدیگر را. مراد روز
قیامت است و تسمیه آن به تنادي به جهت آنست که در آن روز به طریق استغاثه یکدیگر را خوانند و هیچکدام به فریاد هم نرسند.
یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ » : یا در آن روز ندا آید فلان کس سعید و فلان کس شقی باشد. یا هر کس آن روز به امام خود خوانده شود
«2» « یا اهل الجنۀ خلود و لا موت و یا اهل النار خلود و لا موت » : یا بعد از حساب ندا کنند «1» « بِإِمامِهِمْ
صفحه 245 از 372
[سوره غافر ( 40 ): آیه 33 ] ... ص : 305
( یَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرِینَ ما لَکُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عاصِمٍ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ ( 33
یَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرِینَ: روزي که برگردانیده شوید از موقف حساب در حالتی که بازگشتگان باشید از آنجا بسوي جهنم، یا در حینی
که فرار کنندگان باشید از راه جهنم اگرچه آن فرار فایده ندهد شما را زیرا باز شما را به جهنم کشند.
ما لَکُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عاصِمٍ: نیست شما را در آن روز از عذاب خدا هیچ نگهدارنده که دفع آن عذاب نماید و شما را در حفظ و
حمایت خود گیرد. وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ: و هر که را خدا فرو گذارد در ضلالت به جهت اصرار در انکار و عناد و استکبار و عدم تأمل و
تفکر در حجج روشن و آشکار، بعد از اتمام حجت و بسوء اختیار در کفر باقی ماند، فَما لَهُ مِنْ هادٍ: پس نیست مر او را هیچ هدایت
کننده که او را به راه راست رساند، یا هر کس او را خدا از راه بهشت بگرداند پس به هدایت هیچکس به بهشت نخواهد رسید.
__________________________________________________
. 1) سوره ( 17 ) اسراء، آیه 71 )
. 2) منهج الصادقین (چ علمی- تهران)، ج 8 ص 142 )
ص: 306
[سوره غافر ( 40 ): آیه 34 ] ... ص : 306
وَ لَقَدْ جاءَکُمْ یُوسُفُ مِنْ قَبْلُ بِالْبَیِّناتِ فَما زِلْتُمْ فِی شَکٍّ مِمَّا جاءَکُمْ بِهِ حَتَّی إِذا هَلَکَ قُلْتُمْ لَنْ یَبْعَثَ اللَّهُ مِنْ بَعْدِهِ رَسُولًا کَ ذلِکَ
( یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ ( 34
مرحله پنجم: تذکر به حضرت یوسف علیه السّلام.
وَ لَقَدْ جاءَکُمْ یُوسُفُ: و بدرستی که آمد شما را یوسف بن یعقوب علیهما السلام، مِنْ قَبْلُ بِالْبَیِّناتِ: پیش از حضرت موسی به
حجتهاي بینه و دلایل قاطعه بر صدق قول او.
اکثر مفسران بر آنند که فرعون زمان حضرت موسی، همان فرعون زمان حضرت یوسف بود بواسطه آنکه اسب قیمتی که فرعون
داشت بعد از مردن، به دعاي حضرت یوسف علیه السّلام زنده گشت، فرعون ظاهرا به او ایمان آورده و بعد از موت او از دین او
برگشت و تا زمان حضرت موسی علیه السّلام عمر یافت.
پس حزبیل گفت که یوسف پیش از این به شما آمد با معجزات بینه که از آن جمله زنده کردن اسب و شهادت طفل بر برائت او از
خیانت، پس حزبیل از آن خبر داد که یوسف به شما مبعوث شد.
فَما زِلْتُمْ فِی شَکٍّ: پس همیشه بودید در شک. مِمَّا جاءَکُمْ بِهِ: از آنچه آورده بود به شما از توحید و احکام دینیه و امور شرعیه.
حَتَّی إِذا هَلَکَ: تا آنکه چون فوت شد، قُلْتُمْ لَنْ یَبْعَثَ اللَّهُ: گفتید با یکدیگر به محض تقلید و تصمیم بر تکذیب رسل هرگز نخواهد
مبعوث نماید خدا، مِنْ بَعْدِهِ رَسُولًا: بعد از او پیغمبري را یعنی چون انکار یوسف نمودیم و قول او را قبول نکردیم، دیگري نخواهد
آمد که دعوي رسالت کند به جهت خوف آنکه قول او را هم قبول نکنیم، پس به کفر خود ثابت شدید و در گمراهی ماندید.
کَذلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ:
همچنانکه شما به جهت شک گمراه شدید، همچنین در وادي گمراهی فرو میگذارد، مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ: هر که را که از حد
در گذرنده است در عناد و انکار، شک دارنده در آنچه معجزات بینه شاهد است از توحید و نبوت به جهت تفسیر اثنا عشري،
ج 11 ، ص: 307
صفحه 246 از 372
انهماك در تقلید و عدم تفکر در معجزات باهره.
[سوره غافر ( 40 ): آیه 35 ] ... ص : 307
اشاره
( الَّذِینَ یُجادِلُونَ فِی آیاتِ اللَّهِ بِغَیْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ الَّذِینَ آمَنُوا کَذلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلی کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ ( 35
فرو میگذارد در گمراهی آنانکه جدال میکنند با پیغمبران، فِی آیاتِ اللَّهِ: در رفع آیات خدا و « بدل من موصوله » : الَّذِینَ یُجادِلُونَ
اخفاي آن، بِغَیْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ: بیحجتی و برهانی که آمده باشد به ایشان، بلکه به تقلید یا شبهه. کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ: بزرگ است
جدال ایشان از روي بغض و عداوت نزد خداي تعالی، وَ عِنْدَ الَّذِینَ آمَنُوا: و نزد کسانی که ایمان آوردهاند به خدا و رسول، یعنی
خدا بسیار دشمن میدارد جدال ایشان را و بر ایشان لعنت میکند و مؤمنان نیز دشمن آنها و تبرّا مینمایند. کَ ذلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ:
چنانچه خدا مهر نهاد بر قلوب این جماعت تا علامت کفرشان باشد، همچنین مهر و علامت مینهد، عَلی کُلِّ قَلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ: بر هر
دل شخصی که تکبر کننده باشد از فرمان برداري، گردنکش که خود را از غیر برتر داند.
تبصره: ... ص : 307
این مطلب محقق شده که حق تعالی منزه باشد از فعل قبیح و مبرا از نقص و عیب، بنابراین اسناد طبع به ذات سبحانی بر سبیل مجاز
است نه بر سبیل مبالغه و تأکید، بنابراین معنی آیه به یکی از وجوه مأول شود:
-1 اعراض از حق چون متمکن و راسخ شده در قلوب کفار به سبب فرط عناد و انکار، پس گوئیا این حالت از صفات خلقی و
طبعی ایشان است که مجبولند بر آن.
-2 حق تعالی نشانه قرار دهد بر قلب آنان که ملائکه بشناسند و به سبب آن آنها را دشمن دانند، چه در آثار آمده هرگاه کافر در
کفر به مرتبهاي رسید که ص: 308
حق تعالی میداند ایمان نخواهد آورد، در قلب آنها نقطه سیاهی ظاهر نماید تا ملائکه به سبب آن عالم و او را ندمت و لعنت کنند
.«1»
-3 طبع قلب بر کفر، فعل کافر است در حقیقت، لکن چون صدور آن از کافر به اقدار الهی است، لذا اسناد به ذات سبحانی شده از
باب اسناد فعل به مسبب.
-4 چون کفار منهمک در ضلالت به طوري که طریقی باقی نمانده به تحصیل ایمان مگر به الجاء و اجبار و آن هم نقض غرض و
منافی با تکلیف است، پس تعبیر شده از ترك اجبار به طبع، چه آن سد و منع ایمان آنها نموده بنابراین آیه مشعر است بر انهماك
کفار در گمراهی و تباهی.
[سوره غافر ( 40 ): آیه 36 ] ... ص : 308
( وَ قالَ فِرْعَوْنُ یا هامانُ ابْنِ لِی صَرْحاً لَعَلِّی أَبْلُغُ الْأَسْبابَ ( 36
وَ قالَ فِرْعَوْنُ یا هامانُ: و گفت فرعون به وزیر خود اي هامان، ابْنِ لِی صَ رْحاً: بنا کن یعنی امر نما به عمله که بنا کنند از براي من
قصر بلند برافراشته به گچ و آجر، لَعَلِّی أَبْلُغُ الْأَسْبابَ: شاید که من برسم براهها یا به طریق موصله.
[سوره غافر ( 40 ): آیه 37 ] ... ص : 308
صفحه 247 از 372
اشاره
أَسْبابَ السَّماواتِ فَأَطَّلِعَ إِلی إِلهِ مُوسی وَ إِنِّی لَأَظُنُّهُ کاذِباً وَ کَذلِکَ زُیِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِهِ وَ صُدَّ عَنِ السَّبِیلِ وَ ما کَیْدُ فِرْعَوْنَ إِلاَّ فِی
( تَبابٍ ( 37
__________________________________________________
. 1) به این مضمون در توحید شیخ صدوق (ره)، (چ جامعه مدرسین- قم) باب 64 روایت 14 ص 415 )
ص: 309
أَسْبابَ السَّماواتِ: برسم به راههاي آسمانها یا به درهاي آن یا به منازل آن تا به سبب آن از آسمانی به آسمانی دیگر روم، فَأَطَّلِعَ
إِلی إِلهِ مُوسی پس مطلع شوم و بنگرم بسوي خداي موسی و احوال و اوضاع او و معلوم کنم صحت ادعاي موسی را در خبر دادن از
خداي آسمان، وَ إِنِّی لَأَظُنُّهُ کاذِباً: و بدرستی که من گمان میبرم به موسی دروغگوي در دعوي رسالت، یا در آنکه خدائی هست
که آفریدگار آسمانهاست. مراد این گفتار تلبیس او بود مر جهله قوم خود را، زیرا عالم بود به استحاله رفتن به آسمان، پس شروع
به ساختن بنا کردند. حضرت موسی علیه السّلام مناجات نمود بدرگاه خدا، خطاب آمد: غمگین مشو ببین با او چه خواهم نمود.
بناي قصر: ... ص : 309
قطب راوندي روایت نموده که فرعون امر نمود که قصر رفیعی بنا کنند تا به عوام چنین نماید من میخواهم به آسمان بالا روم و با
خداي موسی جنگ کنم. هامان به امر او پنجاه هزار بنا جمع کرد به غیر از آنها که آجر میپختند، چوب میتراشیدند و درها و
میخها ساختند، تا آنکه بنائی ساخت که از ابتداي دنیا تا آن زمان بنائی به آن بلندي ساخته نشده بود، و اساس آن را بر کوهی
.«1» نهادند. حق تعالی کوه را متزلزل و آن عمارت را بر سر بنایان و کارگران و حاضران خراب نمود
وَ کَ ذلِکَ: و همچنانکه شیطان آراسته میگرداند اعمال قبیحه را در نظر کفار، همچنین، زُیِّنَ لِفِرْعَوْنَ: زینت داده شد یعنی شیطان
بیاراست براي فرعون، سُوءُ عَمَلِهِ: بدي کردار او را، وَ صُ دَّ عَنِ السَّبِیلِ: و باز داشته شد، یعنی شیطان او را بازداشت از راه راست و
طریق صواب، وَ ما کَیْدُ فِرْعَوْنَ: و نبود مکر فرعون در ساختن بنا و تلبیس آن بر قوم، یا کید او در ابطال آیات موسی، إِلَّا فِی تَبابٍ:
مگر در تباهی و زیانکاري، با این وصف متنبه نشد.
__________________________________________________
1) حیاة القلوب علامه مجلسی، ج 1 ص 231 (باب 13 فصل 3) بنقل از قطب راوندي. )
ص: 310
[سوره غافر ( 40 ): آیه 38 ] ... ص : 310
( وَ قالَ الَّذِي آمَنَ یا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِکُمْ سَبِیلَ الرَّشادِ ( 38
مرحله ششم از نصایح: تذکر به ارشاد خود و گمراهی فرعون.
وَ قالَ الَّذِي آمَنَ: و گفت آنکه ایمان آورده بود، یعنی حزبیل بعد از تلبیسات و تمویهات باطله، یا قَوْمِ اتَّبِعُونِ: اي قوم من پیروي
کنید مرا، أَهْدِکُمْ سَبِیلَ الرَّشادِ: تا هدایت کنم شما را راه راست و طریق صداد که آن ایمان است به توحید خدا و نبوت حضرت
موسی. این کلام تعریض است بر آنکه طریق فرعون و اتباع او ضلالت است نه هدایت.
[سوره غافر ( 40 ): آیه 39 ] ... ص : 310
صفحه 248 از 372
[سوره غافر ( 40 ): آیه 39 ] ... ص : 310
( یا قَوْمِ إِنَّما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا مَتاعٌ وَ إِنَّ الْآخِرَةَ هِیَ دارُ الْقَرارِ ( 39
مرحله هفتم: تنبیه بر فناي دنیا و بقاي آخرت.
یا قَوْمِ إِنَّما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا: اي قوم من جز این نیست که این زندگانی دنیاي دنی، مَتاعٌ: بهرهوري اندك است که عنقریب زوال و
فنا یابد و وبال آن باقی باشد. وَ إِنَّ الْآخِرَةَ: و بدرستی که سراي آخرت، هِیَ دارُ الْقَرارِ: آنست سراي آرام گرفتن و جاوید ماندن که
به هیچ وجه آن را زوال و انتقالی متصور نیست، پس مغرور مشوید به دار فانی و از خواب غفلت بیدار شوید و آخرت باقی و نعیم
ابدي را از دست ندهید.
[سوره غافر ( 40 ): آیه 40 ] ... ص : 310
( مَنْ عَمِلَ سَیِّئَۀً فَلا یُجْزي إِلاَّ مِثْلَها وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّۀَ یُرْزَقُونَ فِیها بِغَیْرِ حِسابٍ ( 40
ص: 311
مَنْ عَمِلَ سَیِّئَۀً: هر که بجا آورد کار بدي را از محرمات، فَلا یُجْزي إِلَّا مِثْلَها: پس جزا داده نشود مگر مانند آن را، چه زیاده بر آن
مستلزم ظلم، و آن ضد عدالت سبحانی و متعالی است از آن. وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً: و هر که بجا آورد کار شایسته و پسندیده خدا، مِنْ
ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی از مرد و زن، وَ هُوَ مُؤْمِنٌ: در حالتی که او مؤمن باشد، زیرا قبول اعمال، منوط به ایمان است، فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّۀَ:
پس آن گروه به حلیه صلاح آراسته باشند داخل میشوند بهشت جاوید را، یُرْزَقُونَ فِیها بِغَیْرِ حِسابٍ: روزي داده شوند در آن از
انواع فواکه طیبه و اطعمه لذیذه و مشارب خوش مزه بدون حساب و شماره نه به اندازه اعمال، پس ثواب اعمال صالحه به اضعاف
مضاعف زیاده خواهد بود بر قدر استحقاق. این بر سبیل تفضل الهی و لطف سبحانی است.
چون آل فرعون از این سخنان فهمیدند که حزبیل به حضرت موسی ایمان آورده و از عبادت فرعون دست برداشته، زبان ملامت بر
او دراز کردند و گفتند:
عجب از تو که فرعون را میگذاري و دیگري را پرستش میکنی؟
حزبیل، مرتبه هشتم در مقام نصیحت برآمده در مراعات انصاف (گفت:)
[سوره غافر ( 40 ): آیه 41 ] ... ص : 311
اشاره
( وَ یا قَوْمِ ما لِی أَدْعُوکُمْ إِلَی النَّجاةِ وَ تَدْعُونَنِی إِلَی النَّارِ ( 41
وَ یا قَوْمِ ما لِی: و اي قوم من! چیست مرا و چه رسید به من که، أَدْعُوکُمْ إِلَی النَّجاةِ: میخوانم شما را بسوي فعلی که سبب نجات و
رهائی یافتن است از عذاب خدا و آن ایمان به یگانگی او و پیروي پیغمبر او است، وَ تَدْعُونَنِی إِلَی النَّارِ: و میخوانید مرا بسوي
عملی که سبب وصول به آتش جهنم است، یعنی پرستش فرعون، و حال آنکه خلاف حق است.
ص: 312
بیان: ... ص : 312
حزبیل باز تکرار ندا فرمود با وجود ایقاظ، توبیخ ایشان نماید بر قول فاسد و گفتار باطل که آن دعوت ایشان است او را به کفر و
شرك، که موصل است به عذاب ابدي و عقاب الهی، و اسناد تعجب به خود نه به ایشان، به جهت تنبیه ایشان است بر وضوح حقیت
صفحه 249 از 372
قول خود بر وجهی که گوئیا ایشان منکر آن نیستند بلکه عقیده ایشان است و انکار آنها کأنّه از قصور قوه مدرکه او است.
[سوره غافر ( 40 ): آیه 42 ] ... ص : 312
( تَدْعُونَنِی لِأَکْفُرَ بِاللَّهِ وَ أُشْرِكَ بِهِ ما لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ وَ أَنَا أَدْعُوکُمْ إِلَی الْعَزِیزِ الْغَفَّارِ ( 42
بعد از آن تفسیر دعوتین نماید به اینکه:
تَدْعُونَنِی لِأَکْفُرَ بِاللَّهِ: میخوانید مرا به کیش خود تا کافر شوم به خدا، وَ أُشْرِكَ بِهِ: و شریک گردانم به ذات سبحانی، ما لَیْسَ لِی بِهِ
عِلْمٌ: آن چیزي را که نیست مرا به خدائی او دانشی. مراد نفی معلوم است و اشعار به آنکه ثبوت الوهیت را ناچار است از برهان، و
صحیح نیست اذعان مگر از سر ایقان، یعنی چون من علم به ربوبیت غیر او ندارم و در معبودیت غیر او مراد دلیلی نیست، پس
چگونه دیگري را با او شریک سازم. وَ أَنَا أَدْعُوکُمْ: و من میخوانم شما را، إِلَی الْعَزِیزِ الْغَفَّارِ: بسوي خدائی که غالب است و قادر بر
تعذیب کفار، آمرزنده و محو کننده خطایاي اهل ایمان، یعنی من شما را دعوت نمایم به ذاتی که مستجمع صفات الوهیت است از
کمال قدرت و غلبیت و آنچه موقوف است بر آن از علم و اراده و قدرت بر تعذیب و غفران، و شما مرا به عبادت چیزي ترغیب
میکنید که از این صفات فاقد و نقص و عجز را واجد است.
[سوره غافر ( 40 ): آیه 43 ] ... ص : 312
( لا جَرَمَ أَنَّما تَدْعُونَنِی إِلَیْهِ لَیْسَ لَهُ دَعْوَةٌ فِی الدُّنْیا وَ لا فِی الْآخِرَةِ وَ أَنَّ مَرَدَّنا إِلَی اللَّهِ وَ أَنَّ الْمُسْرِفِینَ هُمْ أَصْحابُ النَّارِ ( 43
ص: 313
یعنی نیست آنچه شما میگوئید، بلکه ثابت است قطعا بیشبهه که « لا براي رد و (جرم) به معنی حق » : لا جَرَمَ أَنَّما تَدْعُونَنِی إِلَیْهِ
آنچه شما میخوانید مرا بسوي آن، لَیْسَ لَهُ دَعْوَةٌ: نیست مر او را خواندن، یعنی اینست که الهه شما را سزاوار دعوي الوهیت نیست،
یا آنکه نیست فرعون را دعوت مستجابه، یعنی دعوت او را استحقاق اجابت نیست، یا آنکه استجابت دعوت معبود باطل، نفع
نمیدهد، فِی الدُّنْیا وَ لا فِی الْآخِرَةِ: در دنیا و نه در آخرت به جهت بطلان دعوي آن، وَ أَنَّ مَرَدَّنا إِلَی اللَّهِ: و بدرستی که بازگشت
همه ما بسوي خدا باشد و هر کدام از ما در قیامت به جز او به سزاي اعتقاد و اعمال خوب و بد خواهد رسید. وَ أَنَّ الْمُسْرِفِینَ: و
بدرستی که اسراف کنندگان و از حد بیرون رفتگان به سبب شرك و معاصی و نافرمانی حق، هُمْ أَصْحابُ النَّارِ: ایشانند ملازمان
آتش جهنم.
[سوره غافر ( 40 ): آیه 44 ] ... ص : 313
( فَسَتَذْکُرُونَ ما أَقُولُ لَکُمْ وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ ( 44
مرحله نهم: حزبیل در مقام تهدید برآمده که:
فَسَ تَذْکُرُونَ ما أَقُولُ لَکُمْ: پس زود باشد که یاد کنید در وقت مشاهده عذاب و عقاب، راستی آنچه میگویم شما را از نصیحت و
موعظه، وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَی اللَّهِ: و تفویض میکنم و وا میگذارم امر خود را به خدا و بر او توکل میکنم و به لطف او اعتماد
مینمایم تا مرا از شما نگاهدارد، إِنَّ اللَّهَ بَصِ یرٌ بِالْعِبادِ: بدرستی که خداي تعالی بینا است به بندگان خود، یعنی دانا به افعال آنها از
طاعت و معصیت. این جواب توعید ایشان است مر او را که مفهوم میشود
ص: 314
از آیه.
صفحه 250 از 372
[سوره غافر ( 40 ): آیه 45 ] ... ص : 314
اشاره
( فَوَقاهُ اللَّهُ سَیِّئاتِ ما مَکَرُوا وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذابِ ( 45
فَوَقاهُ اللَّهُ: پس نگاه داشت خدا حزبیل را از شر، سَیِّئاتِ ما مَکَرُوا:
بدیهاي آنچه مکر کردند و اندیشه نمودند در باره قتل او.
روایت است که فرعون امر به قتل حزبیل نمود، فرار کرد به کوهی که در آن نواحی بود متحصن شد و به عبادت مشغول گردید.
حق تعالی درندگان را به حراست او امر نمود، آنها به حوالی کوه آمده پاسبانی او میکردند و این از میان من تفویض او بود.
فرعون بعض خواص خود را فرستاد تا او را بیاورند و به سیاست رسانند. ایشان چون آنجا رسیدند و نماز او و محافظت سباع را
.«1» مشاهده، هراسان گشته، نزد فرعون آمده واقعه را گفتند فرعون از ترس آنکه مبادا این سخن فاش گردد امر به قتل آنها نمود
تبصره: ... ص : 314
علامه مجلسی رحمه اللّه فرماید: احادیث در باب کشته شدن مؤمن آل فرعون و نجات یافتن او مختلف است، ممکن است در اول
.«2» از کشتن نجات یافته و آخر به درجه شهادت فایز شده باشد
بیان: ... ص : 314
بنابراین مراد نگهداري خدا او را از مکر آنان، حفظ دین او باشد که نتوانستند او را از دین برگردانند به استعانت الهی و استقامت
خود او به دین حق از دنیا رفت بعد از مجاهدات بسیار.
تتمه: ... ص : 314
در خصال- ابن بابویه رحمه اللّه از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده فرمود: عجب دارم از کسی که فزع دارد از چهار چیز،
چگونه تمسک ننماید به چهار چیز:
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، ج 8، (چ علمی- 1333 تهران) ص 147 )
. 2) حیاة القلوب (چ اسلامیه) ج 1 باب 13 فصل 4 ص 242 )
ص: 315
بدرستی که شنیدم .« حسبنا اللّه و نعم الوکیل » : -1 عجب دارم از کسی که بترسد، چگونه تمسک ننماید به قول خداوند عزّ و جلّ
خدا فرموده به عقب آن:
.« فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَۀٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ »
-2 عجب دارم از آنکه غمناك گردد، چگونه تمسک ننماید به فرمایش:
فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ » : بدرستی که خداي تعالی در عقب آن فرماید « لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ »
.« کَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ
صفحه 251 از 372
-3 عجب دارم از آنکه مکر به او نمایند، چگونه تمسک ننماید به فرمایش:
.« فَوَقاهُ اللَّهُ سَیِّئاتِ ما مَکَرُوا » : بدرستی که خداي عزّ و جلّ در عقب آن فرماید « وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ »
پس به درستی که « ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ » : -4 عجب دارم از کسی که اراده دارد زینت دنیا را، چگونه تمسک نکند به فرمایش
.«1» « إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْکَ مالًا وَ وَلَداً فَعَسی رَبِّی أَنْ یُؤْتِیَنِ خَیْراً مِنْ جَنَّتِکَ » : خدا فرماید در عقب آن
وَ حاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ: و فرو گرفت به قوم فرعون، سُوءُ الْعَذابِ: بدي عذاب که قتل باشد نسبت به جماعتی که براي گرفتن حزبیل رفته
بودند، یا به تمام قبطیان که غرق در دریا شدند.
خاتمه: ... ص : 315
واقعه مؤمن آل فرعون سرمشق بزرگی است براي مؤمنین این امت که دریابند شرافت و بزرگواري را به سبب ثبات و استقامتی که
در دینداري ظاهر گردانید به مرتبهاي که منظور نظر خداوند رحمان واقع شد و وصف او را در کلام مجید قرآن بیان و نام نیک او
در عالم تا قیامت باقی ماند، و حضرت پیغمبر صلی اللّه علیه و آله فرمود: الصّدیقون ثلثه حبیب نجّار مؤمن ال یس، و حزبیل مؤمن
راستگویان در گفتار و کردار سه نفرند: حبیب نجار، مؤمن آل «2» ال فرعون، و علیّ بن ابی طالب مؤمن ال محمّد علیهم السّلام
یس و حزبیل، مؤمن آل فرعون و علی بن ابی طالب، مؤمن آل محمد علیهم السلام.
__________________________________________________
. 1) کتاب الخصال شیخ صدوق، ج 1، باب الاربعۀ روایت 43 ص 218 )
2) رجوع کنید به ذیل آیه ( 27 سوره یس). )
ص: 316
[سوره غافر ( 40 ): آیه 46 ] ... ص : 316
( النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْها غُدُ  وا وَ عَشِیا وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَۀُ أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذابِ ( 46
بعد از آن عذاب آل فرعون را بیان فرماید که:
النَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْها: فرا گرفت عذاب آل فرعون در حالتی که عرضه داشته شود آتش بر آنها، غُدُ  وا وَ عَشِیا: در صبحگاه و شبانگاه.
مراد عرض احراق ایشان است در عالم برزخ در این دو وقت، چنانچه از حضرت صادق علیه السّلام مروي است که این عرض آتش
در دنیا است پیش از قیام قیامت، زیرا در قیامت صبح و شام نخواهد بود. بعد از آن فرمود: در دنیا منحصر است در این دو وقت،
وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَۀُ: و «1» . چون قیامت رسد در جهنم به عذاب ابدي و عقاب سرمدي گرفتار شوند و فتوري در آن نخواهد بود
روزي که قائم شود قیامت و ارواح به ابدان باز آید، حق تعالی امر فرماید ملائکه را، أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ: داخل کنید و در آرید آل
فرعون را، أَشَدَّ الْعَذابِ: در سختترین عذاب که جهنم باشد.
[سوره غافر ( 40 ): آیه 47 ] ... ص : 316
( وَ إِذْ یَتَحاجُّونَ فِی النَّارِ فَیَقُولُ الضُّعَفاءُ لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا نَصِیباً مِنَ النَّارِ ( 47
بعد از آن تخاصم اهل جهنم و ماجراي آنها را بیان فرماید:
وَ إِذْ یَتَحاجُّونَ فِی النَّارِ: و یاد بیاور زمانی را که محاجه و مخاصمه کنند جهنمیان در آتش، فَیَقُولُ الضُّعَفاءُ: پس گویند ضعیفان قوم،
لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا:
صفحه 252 از 372
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، ج 8، ص 151 )
ص: 317
مر آنانرا که سرکشان بودند، یعنی تابعین به رؤساي خود گویند، إِنَّا کُنَّا لَکُمْ تَبَعاً: بدرستی که ما بودیم مر شما را پیروان و فرمانبردار
به آنچه دعوت میکردید از شرك و تکذیب، فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ: پس آیا هستید دفع کنندگان و باز دارندگان، عَنَّا نَصِ یباً مِنَ النَّارِ: از
ما بهره از آتش، یعنی میتوانید چیزي از عذاب ما کم کنید.
[سوره غافر ( 40 ): آیه 48 ] ... ص : 317
( قالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا إِنَّا کُلٌّ فِیها إِنَّ اللَّهَ قَدْ حَکَمَ بَیْنَ الْعِبادِ ( 48
قالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا: گویند آنانکه سرکشان بودند در جواب ایشان، إِنَّا کُلٌّ فِیها: بدرستی که همه ما یعنی ما و شما در آتش جهنم
هستیم، چگونه از شما دفع عذاب کنیم، و اگر قدرتی داشتیم عذاب را از نفس خود دفع میکردیم. إِنَّ اللَّهَ: بدرستی که خداي
تعالی، قَدْ حَکَمَ بَیْنَ الْعِبادِ: بتحقیق حکم فرموده است میان بندگان خود هر یک را به جزا و سزاي عمل خود رساند به عدل، و حکم
او را تغییر نتوان داد.
[سوره غافر ( 40 ): آیه 49 ] ... ص : 317
( وَ قالَ الَّذِینَ فِی النَّارِ لِخَزَنَۀِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّکُمْ یُخَفِّفْ عَنَّا یَوْماً مِنَ الْعَذابِ ( 49
وَ قالَ الَّذِینَ فِی النَّارِ: و گویند آنانکه در جهنمند، لِخَزَنَۀِ جَهَنَّمَ: مر خازنان جهنم را، یعنی ملائکه موکل ایشانند که براي ما، ادْعُوا
رَبَّکُمْ: بخوانید پروردگار خود را و از او درخواست کنید، یُخَفِّفْ عَنَّا: تا سبک گرداند از ما، یَوْماً مِنَ الْعَذابِ: به مقدار روزي از
روزهاي دنیا از عذاب چیزي را تا فی الجمله استراحت کنیم. این التماس تخفیف عذاب، به جهت شدت جزع و
ص: 318
عدم طاقت ایشان باشد نه اینکه امید تخفیفی داشته باشند از آن، زیرا به علم ضروري خواهند دانست که عقاب ایشان را تخفیفی و
انقطاعی نخواهد بود.
[سوره غافر ( 40 ): آیه 50 ] ... ص : 318
( قالُوا أَ وَ لَمْ تَکُ تَأْتِیکُمْ رُسُلُکُمْ بِالْبَیِّناتِ قالُوا بَلی قالُوا فَادْعُوا وَ ما دُعاءُ الْکافِرِینَ إِلاَّ فِی ضَلالٍ ( 50
چون خزنه جهنم کلام ایشان را استماع کنند:
قالُوا أَ وَ لَمْ تَکُ تَأْتِیکُمْ: گویند بر وجه سرزنش بر تعطیل استجابت دعا و الزام حجت: آیا نبود در دنیا که آمدند به شما، رُسُلُکُمْ
بِالْبَیِّناتِ: پیغمبران فرستاده شده به شما به حجتهاي روشن و دلیلهاي هویدا بر ثبوت توحید. قالُوا بَلی گویند بلی آمدند به او اظهار
دعوت کردند و معجزات بینه نمودند لکن ما تکذیب ایشان کردیم و اطاعت آنها ننمودیم. قالُوا فَادْعُوا: گویند خازنان از روي یأس
آنها از اجابت دعا پس بخوانید خداي را تخفیف عذاب نمائید که ما مرخص نیستیم براي شما دعا کنیم، پس اهل جهنم اگرچه
دانند دعاي ایشان نتیجه ندارد اما به جهت عدم طاقت بر آتش فریاد و زاري کنند، وَ ما دُعاءُ الْکافِرِینَ: و نیست دعاي کفار که اهل
جهنمند، إِلَّا فِی ضَلالٍ: مگر در ضیاع و بطلان و عدم اجابت آن.
صفحه 253 از 372
[سوره غافر ( 40 ): آیه 51 ] ... ص : 318
( إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهادُ ( 51
بعد از آن اخبار فرماید از نصرت دادن رسولان و مؤمنان:
إِنَّا لَنَنْصُ رُ رُسُلَنا: بدرستی که ما یاري میدهیم به وجوه متعدده پیغمبران خود را، وَ الَّذِینَ آمَنُوا: و آنانکه ایمان آوردهاند، فِی الْحَیاةِ
الدُّنْیا: در زندگانی
ص: 319
دنیا و آن به حجج بینه است و به غالب شدن در محاربه به حسب مقتضاي حکمت و مصلحت و به الطاف و تأیید و تقویت قلب و به
.«1» اهلاك دشمنان، یا به انتقام کشیدن از قتله ایشان چنانچه به شهادت حضرت یحیی علیه السّلام هفتاد هزار کس کشته گشتند
حاصل آنکه ایشان را در دنیا به یکی از وجوه نصرت میدهیم، وَ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهادُ: و یاري کنیم ایشان را در روزي که قائم شوند
گواهان، یعنی روز قیامت که اقامه شهادت کنند بر بطلان کافران و از براي حقیت اهل ایمان و آنها انبیاء و اولیاء و ملائکهاند، یا
اشهاد انبیاء باشند بر اطاعت مؤمنان یا امت پیغمبر خاتم صلّی اللّه علیه و آله بر عناد و انکار مشرکین.
پس از احوال آن روز اخبار میفرماید:
[سوره غافر ( 40 ): آیه 52 ] ... ص : 319
( یَوْمَ لا یَنْفَعُ الظَّالِمِینَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَۀُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ ( 52
یَوْمَ لا یَنْفَعُ الظَّالِمِینَ: روزي که فایده ندهد ستمکاران را، مَعْذِرَتُهُمْ: عذر آوردن ایشان، چه عذر باطل قبول نشود. وَ لَهُمُ اللَّعْنَۀُ: و مر
ایشان راست لعنت و دوري از رحمت، وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ: و مر ایشان راست سراي بد، یعنی جهنم که ابعد درکه است.
[سوره غافر ( 40 ): آیه 53 ] ... ص : 319
( وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْهُدي وَ أَوْرَثْنا بَنِی إِسْرائِیلَ الْکِتابَ ( 53
بعد از آن اجمال نصرت قوم موسی را فرماید:
وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْهُدي و هر آینه بتحقیق عطا فرمودیم موسی بن عمران را هدایت که به آن راه یافته شود در دین از معجزات و
تورات و احکام شرایع،
__________________________________________________
.386 - 1) متن کامل روایت و علت واقعه در حیاة القلوب، ج 1، باب 26 ص 387 )
ص: 320
وَ أَوْرَثْنا بَنِی إِسْرائِیلَ: و به میراث دادیم از پس موسی فرزندان یعقوب را که از توابع حضرت موسی علیه السّلام بودند، یعنی باقی
گذاشتیم در میان آنها، الْکِتابَ: تورات را که جامع ادلّه واضحه بود بر یگانگی و معرفت و صفات حضرت عزت و مشتمل بر احکام
شریعت.
[سوره غافر ( 40 ): آیه 54 ] ... ص : 320
( هُديً وَ ذِکْري لِأُولِی الْأَلْبابِ ( 54
صفحه 254 از 372
هُديً وَ ذِکْري به جهت هدایت نمودن و پند دادن، لِأُولِی الْأَلْبابِ: براي صاحبان عقل خالص، چه ایشان به آن منتفع میشدند و غیر
آنها از آن متعظ نمیگردیدند، یا کتاب تورات هادي و مذکر ارباب عقول سلیمه بود. چون نصرت متفرع است بر تحمل اذیت و
بلایا، لذا حضرت رسالت را خطاب فرماید که:
[سوره غافر ( 40 ): آیه 55 ] ... ص : 320
اشاره
( فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْکارِ ( 55
فَاصْبِرْ: پس صبر کن بر آزار کفار قریش چنانچه حضرت موسی بر ایذاي فرعون صبر نمود. إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ: بدرستی که وعده خدا
به نصرت پیغمبران و هلاك دشمنان، درست و راست است و تخلف از آن نمیشود، وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ: و طلب آمرزش کن از
خداي خود بر آنچه واقع شده باشد از تو.
تبصره: ... ص : 320
این مطلب محقق شده که انبیاء علیهم السلام معصومند، یعنی خطا و گناه صغیره و کبیره از ایشان صادر نگردد، زیرا منافی با مقام
شامخ نبوت است، بنابراین اینگونه آیات مأول باشد به وجوهی:
-1 هرگاه مشغول بعضی امور شوند از معاشرت و تعلیم و تکمیل و هدایت خلق که از جانب حق تعالی مأمورند، پس از آن عود
کنند به مقام قرب ذات اقدس ذو الجلال چون آن مرتبه از این مقام عظیمتر است، لذا مورد استغفار
ص: 321
باشد.
-2 چون آن حضرت واسطه در تبلیغ است لذا خطاب به آن حضرت شده تا امت به او اقتدا و اقتفا نمایند.
-3 مراد ذنب امت باشد، یعنی طلب آمرزش کن براي گناه امت، و اسناد به آن حضرت بر وجه مبالغه است، چنانچه علم الهدي
رضوان اللّه علیه فرمود که:
.« استغفر لذنبهم الیک » ذنب مصدر و اضافه بمفعول است نه فاعل و تقدیر آنکه »
.«1» یعنی آمرزش کن براي گناه امت به تو در نافرمانی آنچه آنها را امر و نهی فرموده از امور دین
وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ: و تسبیح کن تسبیحی مقرون به ستایش پروردگار خود، بِالْعَشِیِّ وَ الْإِبْکارِ: به شبانگاه و بامداد، یعنی بگو
بعد از « عشی » یعنی همیشه مواظبت نما به تنزیه ذات احدیت. ابن عباس گفته: مراد نماز پنجگانه است، زیرا « سبحان اللّه و بحمده »
«2» . فجر دوم که مراد نماز صبح است « ابکار » زوال است مطلقا، پس شامل نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء است و
[سوره غافر ( 40 ): آیه 56 ] ... ص : 321
( إِنَّ الَّذِینَ یُجادِلُونَ فِی آیاتِ اللَّهِ بِغَیْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ إِنْ فِی صُدُورِهِمْ إِلاَّ کِبْرٌ ما هُمْ بِبالِغِیهِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ ( 56
چون یهود به حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله جدال میکردند در آیات الهی، آیه شریفه نازل شد که:
إِنَّ الَّذِینَ یُجادِلُونَ: بدرستی که آنانکه جدال میکنند و منازعه نمایند،
__________________________________________________
صفحه 255 از 372
. 1) تنزیه الانبیاء (منشورات الرضی- قم) ص 117 )
. 2) منهج الصادقین، ج 8، ص 155 )
ص: 322
فِی آیاتِ اللَّهِ: در آیتهاي خدا، بِغَیْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ: بیحجتی قوي که آمده باشد ایشان را از دلایل عقلیه یا نقلیه که دال بر حقیقت
دعوي ایشان باشد، إِنْ فِی صُدُورِهِمْ إِلَّا کِبْرٌ: نیست در سینههاي آنها مگر سرکشی، یعنی آرزوي سلطنت دارند و میخواهند نبوت
در میان ایشان باشد. ما هُمْ بِبالِغِیهِ: نیستند ایشان رسنده به آن، یعنی هرگز به آن نرسند و خداي تعالی ایشان را ذلیل خواهد کرد.
فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ: پس پناه ببر به خدا از حسد ایشان و شر فتنه ایشان، إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ: بدرستی که او شنواست به گفتار آنان، و بینا
به کردار ایشان، پس او است ناصر و عاصم تو از ایشان.
چون مجادله آنها در انکار بعث و قیامت بود، لذا حق تعالی آیات قدرت خود را بیان فرماید:
[سوره غافر ( 40 ): آیه 57 ] ... ص : 322
( لَخَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَکْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ ( 57
لَخَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ: هر آینه آفریدن آسمان و زمین، أَکْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ: بزرگتر است از آفریدن آدمیان پس ذاتی که قادر
باشد بر خلق آسمان و زمین بیاصل و ماده با وجود عظمت و بسطت، هر آینه قادر خواهد بود بر آفریدن ایشان ثانیا از اصلی و
مادهاي. وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ: و لکن بیشتر مردمان نمیدانند که این آفریدن آسانتر است و به جهت فرط غفلت و پیروي
هوي تأمل نکنند.
[سوره غافر ( 40 ): آیه 58 ] ... ص : 322
اشاره
( وَ ما یَسْتَوِي الْأَعْمی وَ الْبَصِیرُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ لا الْمُسِیءُ قَلِیلًا ما تَتَذَکَّرُونَ ( 58
ص: 323
بعد از آن ضرب المثلی بیان فرماید:
وَ ما یَسْتَوِي الْأَعْمی وَ الْبَصِ یرُ: و برابر نیستند نابینا و بینا، یعنی کافري که جاهل و غافل باشد از دلایل توحید به جهت عدم تفکر و
تدبر، مساوي نیست به مؤمنی که عاقل و عالم باشد به معرفت الهی. وَ الَّذِینَ آمَنُوا: و برابر نیستند آنانکه ایمان آوردهاند، وَ عَمِلُوا
الصَّالِحاتِ: و بجا آورند کارهاي شایسته از طاعات و عبادات، وَ لَا الْمُسِیءُ: و نه بدکار و تبه روزگار، یعنی مؤمن صالح برابر کافر
فاسق نیست، زیرا اولی در دنیا تأمل به سعادت و در آخرت ساکن درجات عالیه است به انواع کرامت، و دومی در دنیا به طریق
شقاوت و در آخرت مقیم در کات به اصناف اهانت و ذلت. قَلِیلًا ما تَتَذَکَّرُونَ: کمی پند میپذیرند مردمان از آیات قرآن.
بیان: ... ص : 323
تشبیه بلیغی فرموده براي فهم مطلب به دو عنوان:
-1 عقل و وجدان حکم نماید به اینکه نابینا و بینا مساوي نیستند، همچنین کافري که کور است از معارف الهیه و راه ضلالت را
دریافته، با مؤمن که بینا شده به عقاید حقه و راه نجات را دریافته مساوي نیستند نه در دنیا و نه در آخرت.
صفحه 256 از 372
-2 عدم تساوي مؤمنین که داراي ایمان و عمل صالح و پسندیدهاند، با فاسق که داراي عمل ناشایسته است یکسان نخواهد بود، زیرا
مؤمن وجودش خیر و عملش باعث برکت و وسعت و میمنت باشد، لکن فاسق وجودش شر و عملش موجب نحوست و نکبت و
البته در آخرت در یک مکان و مرتبه نخواهند بود.
[سوره غافر ( 40 ): آیه 59 ] ... ص : 323
اشاره
( إِنَّ السَّاعَۀَ لَآتِیَۀٌ لا رَیْبَ فِیها وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یُؤْمِنُونَ ( 59
چون دنیا دار تکلیف است نه جزا، پس لابد باید سراي دیگر محسن به ثواب، و مسییء به عقاب خود برسد، لذا فرماید:
إِنَّ السَّاعَۀَ لَآتِیَۀٌ: بدرستی که قیامت هر آینه آینده است، لا رَیْبَ فِیها:
ص: 324
شک و شبههاي نیست در آن به جهت وضوح دلالت عقلیه و نقلیه بر وقوع آن و اجماع جمیع انبیاء و کتب آسمانی بر آن، وَ لکِنَّ
أَکْثَرَ النَّاسِ لا یُؤْمِنُونَ: و لکن بیشتر مردمان ایمان نیاورند به نشأه قیامت و تصدیق به آن ننمایند به جهت عدم تعقل و تدبر.
تبصره: ... ص : 324
برهان عقلی قائم است بر اثبات قیامت، زیرا پس از ارسال رسل و انزال کتب، مسلم است جمعی مؤمن و مطیع و به تمام جهات از
فقر و فاقه و ملامت و سختی ثبات ورزند، و گروهی کافر و عاصی که هر چه خواهند رفتار نمایند، هر دو طبقه بمیرند چنانچه سراي
دیگري نباشد که جزا و سزا مترتب شود، هر آینه مخالف حکمت و از عدالت الهی بعید خواهد بود. بنابراین وقوع قیامت محقق و به
اشاره به عالم واقع باشد. « لا ریب فیها » : شک شکاك، امور حقیقیه و واقعیه از واقع خود خارج نگردد، لذا فرماید
پس به جهت ترغیب بندگان در قبول ایمان فرماید:
[سوره غافر ( 40 ): آیه 60 ] ... ص : 324
( وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ ( 60
وَ قالَ رَبُّکُمُ: و فرمود پروردگار شما، ادْعُونِی: بخوانید مرا در جمیع مقاصد و مطالب و وقوع بلیات، أَسْتَجِبْ لَکُمْ: تا اجابت کنم
براي شما اگر مقتضی مصلحت باشد. محققان فرمودهاند بنده را لازم است لفظا یا قصدا دعا را معلق سازد به شرط مصلحت، و الا
در مظان قبح خواهد بود، چه در این صورت ممکن است که داعی چیزي باشد که مستلزم مفسده است. إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ:
بدرستی که آنانکه تکبر ورزند، عَنْ عِبادَتِی: از پرستیدن و عبادت من، سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِینَ: زود باشد داخل گردیده شوند
جهنم را در حالتی که ذلیلان و خوار شدگان باشند.
تنبیه: در این آیه دو مطلب است: مطلب اوّل: فضل و تأکید در دعاء:
ص: 325
-1 در عیون فرمود رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله: الدّعاء سلاح المؤمن و عماد الدین و نور السّموات و الارض: دعا اسباب جنگ
.«1» مؤمن، نگهدارنده دین و نور آسمان و زمین است
الا تري انّ الدّعاء هو العبادة. و قال: لا تعجزوا عن «... ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ » -2 افضل عبادة امّتی بعد قرائۀ القران الدّعاء ثمّ قرء
صفحه 257 از 372
الدّعاء فانّه لم یهلک مع الدّعاء احد، و یسئل احدکم ربّه حتّی یسئله شسع نعله اذا انقطع و اسئل اللّه من فضله فانّه یحبّ ان یسئل.
آیا نمیبینی که دعاء «... ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ » : فرمود: افضل عبادت امت من بعد از قرائت قرآن دعا است، پس قرائت نمود آیه را
و فرمود آن حضرت: عاجز نشوید از دعاء بدرستی که .« إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِی » : او عبادت است، زیرا در ذیل آیه فرموده
هلاك نشد با دعا هیچکس. و سؤال کند هر یک از شما پروردگار خود را تا به مرتبهاي که سؤال کند بند نعلین خود را هرگاه
.«2» بریده شود، و طلب کنید خدا را از فضل او، بدرستی که دوست دارد خدا اینکه سؤال گردیده شود
-3 حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام فرماید: لا تستحقروا دعوة احد فانه یستجاب للیهودي فیکم و لا یستجاب له فی نفسه: حقیر
.«3» نشمارید دعاي هیچکس را، بدرستی که اجابت شود دعاي یهودي در حق شما، و مستجاب نشود در حق خودش
-4 نهج البلاغه- حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام در وصایاي خود به حضرت امام حسن علیه السّلام فرماید: بدان آن ذاتی که به
ید قدرت او است خزائن آسمانها و زمینها، بتحقیق اذن فرموده براي تو در دعا و تکفل نموده اجابت را و امر فرموده که سؤال کنی
.«4» تا عطا فرماید تو را و طلب رحمت نمائی تا بخشایش فرماید تو را
مطلب دوّم: عدم استجابت دعا:
__________________________________________________
1) سفینۀ البحار ج 1 ص 446 بنقل از عیون. )
2) سفینۀ البحار، ج 1 ص 446 ذیل ماده دعاء. [...] )
3) بحار الانوار، ج 93 ص 294 ذیل روایت 23 بنقل از مکارم الاخلاق. )
.923 - 4) نهج البلاغه (ترجمه: فیض الاسلام)، نامه 31 ص 924 )
ص: 326
پس « ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ » : در کتاب تنبیه- در ذیل حدیثی از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام سؤال شد: خداوند سبحان فرماید
چرا ما میخوانیم خدا را و اجابت نفرماید؟ فرمود: قلبهاي شما خیانت نموده به هشت خصلت:
-1 شناختید خدا را، پس ادا ننمودید حق او را چنانچه واجب فرموده بر شما، پس بینیاز ننمود معرفت شما چیزي را.
-2 ایمان آوردید به پیغمبر او، پس مخالفت نمودید سنت او را و اقتدا کردید شریعت او را، پس کجاست ثمره ایمان شما.
-3 خواندید کتاب او را که نازل شده بر شما، پس عمل ننمودید به آن و گفتید شنیدیم و اطاعت نمودیم، پس مخالفت کردید.
-4 گفتید که میترسید از آتش، و حال آنکه در هر وقت مقدم شوید به آن به گناهان خود، پس کجاست ترس شما.
-5 گفتید که راغب بهشت هستید، و حال آنکه در هر وقت بجا آورید چیزي را که دور گرداند شما را، پس کجاست رغبت شما.
-6 شما خوردید نعمت مولی را و شکر ننمودید.
پس دشمنی نمودید او را بدون اعراض، و دوستی «1» « إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُ  وا » : -7 خدا امر فرموده به عداوت شیطان
نمودید او را بدون مخالفت.
-8 قرار دادید عیوب مردم را نصب العین خود و عیوب خود را پشت سر خود انداختید، پس ملامت کنید و حال آنکه خود مستحق
ملامت هستید پس با این طریق چه دعائی از شما مستجاب شود و حال آنکه ابواب و طرق آن را مسدود نمودید، پس بترسید خدا
را و اصلاح کنید اعمال خود را و خالص نمائید باطن خود را و امر کنید به معروف و نهی کنید از منکر تا خداوند دعا را مستجاب
.«2» فرماید
__________________________________________________
. 1) سوره ( 35 ) فاطر، آیه 6 )
صفحه 258 از 372
376 روایت 17 ، از دعائم الاسلام بنقل از کتاب التنبیه. - 2) بحار الانوار ج 93 ص 377 )
ص: 327
[سوره غافر ( 40 ): آیه 61 ] ... ص : 327
( اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ وَ النَّهارَ مُبْصِراً إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَی النَّاسِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَشْکُرُونَ ( 61
اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ: خداي به حق آن ذاتی است که بیافرید براي شما شب تاریک را، لِتَسْکُنُوا فِیهِ: تا ساکن شوید در آن و
استراحت و آسایش نمائید از تعب یومیه و ضعف بدن و کلال حواس که از آن حاصل شده. وَ النَّهارَ مُبْصِ راً: و خلق فرمود روز را
در حالتی که نیّر است در کمال نورانیت تا ببینید چیزها را و مواضع حاجات خود را به سهولت بشناسید و از آن اکتساب وجوه
معاش کنید. إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ: بدرستی که خداي تعالی هر آینه با فضل و بخشایش است، عَلَی النَّاسِ: بر مردمان به آفریدن شب و
روز، یا بترتیب اموري که قوام مصالح انفس و اموال به آنست، وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ: و لکن بیشتر مردمان، لا یَشْکُرُونَ: شکر گزاري و
سپاسداري منعم ننمایند و حال آنکه عقل و وجدان حاکم است به اینکه حق شناسی و سپاس گزاري منعم، واجب، و ناسپاسی و حق
ناشناسی مذموم و صاحبش ملوم است.
[سوره غافر ( 40 ): آیه 62 ] ... ص : 327
( ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَأَنَّی تُؤْفَکُونَ ( 62
ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ: آن ذاتی که متمیز است به این افعال خاصه که شرکت ندارد غیر او در آن، خدائی است که پروردگار شماست،
خالِقُ کُلِّ شَیْءٍ:
آفریننده همه چیزها از آسمانها و زمینها و آنچه ما بین آنها است، لا إِلهَ إِلَّا هُوَ:
نیست هیچ معبودي سزاوار پرستش و ستایش مگر ذات یگانه او، فَأَنَّی تُؤْفَکُونَ:
پس چگونه و به چه وجه برگردانیده میشوید و وارونه میکنید امر را که عبادت ص: 328
او باشد و به پرستش غیر رو میآورید با وجود وضوح آیات بینات بر توحید و ستایش او.
[سوره غافر ( 40 ): آیه 63 ] ... ص : 328
( کَذلِکَ یُؤْفَکُ الَّذِینَ کانُوا بِآیاتِ اللَّهِ یَجْحَدُونَ ( 63
کَ ذلِکَ یُؤْفَکُ: چنانچه برگردانیده شدید از دین اسلام، همچنین برگردانیده میشدند، یعنی رؤسا و اکابر باز میگردانیدند، الَّذِینَ
کانُوا: آنان را که بودند، بِآیاتِ اللَّهِ یَجْحَدُونَ: به آیتهاي خدا انکار میکردند و از قبول کردن حق امتناع مینمودند.
[سوره غافر ( 40 ): آیه 64 ] ... ص : 328
اشاره
اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ قَراراً وَ السَّماءَ بِناءً وَ صَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ فَتَبارَكَ اللَّهُ رَبُّ
( الْعالَمِینَ ( 64
بعد از آن به افعال دیگر استدلال فرماید به ربوبیت خود:
صفحه 259 از 372
اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَکُمُ: خداي به حق آن ذاتی است که گردانید براي شما، الْأَرْضَ قَراراً: زمین را مستقري که آرام گیرید بر آن، وَ
السَّماءَ بِناءً: و گردانید آسمان را بناي برافراشته بر بالاي زمین، وَ صَوَّرَکُمْ: و تصویر فرمود و بنگاشت شما را، فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ: پس
نیکو گردانید صورتهاي شما را، چه صورت انسانی بهترین و بالاترین صور حیوانی است به قدرت کامله شکل زیبا و قد رعنا از
نطفه هویدا گردانید.
دهد نطفه را صورتی چون پري که کرده است بر آب صورت گري
ابن عباس گوید که حسن صورت عبارت است از انتصاب قامت و اکل طعام و تناول به دو دست، یا مراد تناسب اعضا و تهیأ آن
براي مزاولت صنایع و
ص: 329
.«1» اکتساب کمالات
تفسیر صافی- از حضرت صادق علیه السّلام مروي است: الصورة الانسانیه هی اکبر حجۀ اللّه علی خلقه و هی الکتاب الذي کتبه
بیده: صورت انسانی او بزرگترین حجت الهی است بر خلقش، و او است کتابی که به قدرت خود نگاشته، آثار ربوبیت و قدرت
سبحانی را هویدا است.
أ تزعم انک جرم صغیر و فیک انطوي العالم الاکبر و داؤك منک فلا تشعر دوائک فیک فلا تبصر و انت الکتاب المبین الذي
باحرفه یظهر المظهر
وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ: و روزي داد شما را از طعامهاي پاکیزه و حلال، یعنی متمیز ساخت روزي شما را که انواع فواکه لذیذه و
نباتات طیّبه است از روزي حیوانات.
تبصره: ... ص : 329
مراد طیب حلال و روزي که خدا مقرر فرموده حلال است نه حرام و بنده بسوء اختیار حرام را کسب نماید و خود را محروم از
حلال و مقاصه و موأخذه شود.
در کافی در ذیل حدیثی از حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله فرماید: فان اللّه قسّم الارزاق بین خلقه حلالا و لم یقسّمها حراما فمن
اتّقی اللّه و صبر أتاه رزقه من حلّه و من هتک حجاب ستر اللّه و أخذه من غیر حلّه قصّ به من رزقه الحلال و حوسب علیه:
پس بتحقیق خداي تعالی تقسیم فرمود روزیها را میان خلق حلال و تقسیم نفرموده از حرام، پس هر که بپرهیزد خدا را و صبر نماید،
میآید روزي او از حلال و هر که هتک کند حجاب ستر الهی را و فرا گیرد از غیر حلال، مقاصه شود به آن از روزي حلال و
.«2» محاسبه شود بر آن
ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ: آنکه فاعل این اشیاء است خدائی است که پروردگار شماست، فَتَبارَكَ اللَّهُ: پس بزرگوار و برتر باشد خدائی که،
رَبُّ الْعالَمِینَ:
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین (چ 1333 تهران) ج 8 ص 157 )
148 روایت 13 بنقل از کافی. - 2) بحار الانوار ج 5 ص 149 )
ص: 330
پروردگار عالمیان است از جن و انس و ملائکه و غیر آن، زیرا ماسواي او مربوب و مفتقر بالذات، و در معرض زوال، لکن ذات
سبحانی باقی و غنی علی الاطلاق است.
صفحه 260 از 372
[سوره غافر ( 40 ): آیه 65 ] ... ص : 330
اشاره
( هُوَ الْحَیُّ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ ( 65
هُوَ الْحَیُّ: او است زنده، یعنی منفرد به حیات ذاتیه نه غیر او، لا إِلهَ إِلَّا هُوَ: نیست هیچ معبودي سزاوار پرستش و ستایش مگر ذات
یگانه او. تکرار کلمه توحید به جهت مبالغه است در اقرار بندگان به یگانگی او. فَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ:
پس بخوانید او را در حالتی که خالص کنندگان باشید، لَهُ الدِّینَ: براي او دین خود را از شرك یا طاعت را از ریا و آنچه منافات با
خلوص است.
تنبیه: ... ص : 330
اخلاص عبارت است از آنکه قصد قربت مجرد باشد از جمیع شوائب، و مخاطره آن بسیار است.
عیون اخبار- ابن بابویه- از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام: قال الدنیا کلها جهل الا مواضع العلم و العلم کله حجۀ الا ما عمل به و
العمل کله ریاء الا ما کان مخلصا و الاخلاص علی خطر حتی ینظر العبد بما یختم له. فرمود: دنیا تمام آن جهل است مگر مواضع
علم، و علم هم تمامش حجت باشد مگر آنچه عمل شود به آن، و عمل هم تمام آن ریاء باشد مگر آنچه را که خالص باشد، و
اخلاص هم بر خطر است تا آنکه نظر کند بنده به آنچه ختم شود کار او.
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ: بر اثر این هدایت عظمی و نعمت کبري بگوئید همه: ستایش و سپاس مر خداي را است که پروردگار
عالمیان است.
.«1» حضرت صادق علیه السّلام فرماید: شکر هر نعمتی اگرچه بزرگ باشد اینست که حمد کنی خداي عزّ و جلّ را
__________________________________________________
.13 / 42 روایت 40 بنقل از خصال 1 - 1) بحار الانوار ج 71 ص 43 )
ص: 331
[سوره غافر ( 40 ): آیه 66 ] ... ص : 331
اشاره
( قُلْ إِنِّی نُهِیتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَمَّا جاءَنِی الْبَیِّناتُ مِنْ رَبِّی وَ أُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمِینَ ( 66
کفار مکه حضرت را ترغیب مینمودند به دین خود، دین حق تعالی در رد آنها فرمود:
قُلْ إِنِّی نُهِیتُ: بگو اي پیغمبر بدرستی که نهی کرده شدهام و باز داشته شدهام، أَنْ أَعْبُدَ الَّذِینَ: اینکه پرستش کنم آن را که، تَدْعُونَ
مِنْ دُونِ اللَّهِ:
میپرستید به غیر از خداي به حق، لَمَّا جاءَنِی الْبَیِّناتُ مِنْ رَبِّی: آن هنگام که آمد مرا حجتهاي بینه و آیات ظاهره از جانب پروردگار
من، وَ أُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ: و امر کرده شدهام به آنکه تسلیم شوم و منقاد گردم، لِرَبِّ الْعالَمِینَ: مر پروردگار عالمیان را.
تبصره: ... ص : 331
صفحه 261 از 372
گرچه ادله عقلیه، ناهی حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله بود از عبادت غیر خداي سبحان، لکن چون ورود حجج بینه از جانب
حضرت عزت جلّ شأنه مقوي ادله و منبه و مؤکد آنست، لذا خداي تعالی امر فرمود که در ابطال کیش ایشان و اثبات مذهب خود
تمسک به آن نماید.
[سوره غافر ( 40 ): آیه 67 ] ... ص : 331
هُوَ الَّذِي خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَۀٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَۀٍ ثُمَّ یُخْرِجُکُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ ثُمَّ لِتَکُونُوا شُیُوخاً وَ مِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفَّی مِنْ قَبْلُ
( وَ لِتَبْلُغُوا أَجَلًا مُسَ  می وَ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ( 67
هُوَ الَّذِي خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ: ذات یگانه خدا آن ذاتی است که به
ص: 332
قدرت کامله خود بیافرید شما را از خاك، یعنی آدم علیه السّلام که منشأ و اصل خلقت شما است، ثُمَّ مِنْ نُطْفَۀٍ: پس شما را که
فرزندان او هستید از آب منی، ثُمَّ مِنْ عَلَقَۀٍ: پس از خون بسته که منی بعد از چهل روز به آن صورت متشکل میگردد بعد مضغه
بعد لحم بعد عظام، ثُمَّ یُخْرِجُکُمْ طِفْلًا: پس بیرون آورد هر یک از شما را در حالی که کودك هستید، ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ: پس بعد
از طفولیت بقا میدهد شما را تا میرسد به سختترین قوّت خود که منتهی سن جوانی است، و آن از سی سالگی باشد تا چهل
سال و بر همین قیاس. ثُمَّ لِتَکُونُوا شُیُوخاً: پس باقی میگذارد شما را تا میگردید پیران، وَ مِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفَّی مِنْ قَبْلُ: و برخی از شما
آن کس است که قبض روح او میشود پیش از پیري، وَ لِتَبْلُغُوا أَجَلًا مُسَ  می: و بقا میدهد پیش از شیخوخیت یا قبل از بلوغ شباب،
تا برسید به مدتی که نام برده شده که وقت موت یا قیامت باشد، لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ: تا شاید که شما تعقل کنید در آفرینش خود، یا در
انتقال از حالی به حالی و از درجهاي به درجه، و به این حجج عارف شوید به خالق خود و عارف شوید به ستایش و پرستش
پروردگار خود.
[سوره غافر ( 40 ): آیه 68 ] ... ص : 332
اشاره
( هُوَ الَّذِي یُحْیِی وَ یُمِیتُ فَإِذا قَضی أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ ( 68
هُوَ الَّذِي یُحْیِی وَ یُمِیتُ: خالق شما آن ذاتی است که به قدرت کامله زنده میفرماید شما را و میمیراند، فَإِذا قَضی أَمْراً: پس هرگاه
حکم و اراده فرماید امري را از احیاء و اماته و سایر مقدورات، فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ: پس جز این نیست که گوید مر آن امر را
باش، پس باشد بدون تأخیر، یعنی تکوین آن فرماید بدون احتیاج به آلتی و عدّه و مدتی و کلفتی، چه مقتضاي قدرت ذاتیه بر هیچ
چیز موقوف نیست.
تبصره: ... ص : 332
اراده الهی همان ایجاد شیء است بدون هیچ مقدماتی، و امر سبحانی مقدر است بین کاف و نون و این کلام تمثیل تأثیر قدرت او
سبحانه
ص: 333
اشاره است به سرعت نفاذ امر در تکوین به اسرع وجه که ممکن « کن » است در آنچه اراده فرماید بدون امتناع، و توقف و فرمایش
صفحه 262 از 372
باشد بدون تکلم به کلمه، لذا در توحید ابن بابویه رحمه اللّه از حضرت موسی بن جعفر علیه السّلام: فارادة اللّه هی الفعل لا غیر
ذلک یقول له کن فیکون بلا لفظ و لا نطق و لا همّۀ و لا تفکرّ: پس اراده الهی همان ایجاد است نه غیر آن بدون لفظ و نطق و قصد
.«1» و تفکر
[سوره غافر ( 40 ): آیه 69 ] ... ص : 333
( أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ یُجادِلُونَ فِی آیاتِ اللَّهِ أَنَّی یُصْرَفُونَ ( 69
چون کفار با کثرت آیات واضحه و دلایل بینه در مقام جدال و عناد بودند، لذا بعد از بیان بینات به عنوان تهدید بر سبیل تعجیب
فرماید:
أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ: آیا نمیبینی بسوي کسانی که، یُجادِلُونَ فِی آیاتِ اللَّهِ: جدال و نزاع میکنند در آیتهاي خدا که حجج قرآنیه و
معجزات نبویه است، أَنَّی یُصْرَفُونَ: چگونه و به چه نوع برگردانیده میشوند از تصدیق نمودن به آن با وجود و فور دلایل و آیات.
[سوره غافر ( 40 ): آیه 70 ] ... ص : 333
( الَّذِینَ کَذَّبُوا بِالْکِتابِ وَ بِما أَرْسَلْنا بِهِ رُسُلَنا فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ ( 70
الَّذِینَ کَذَّبُوا بِالْکِتابِ: مجادلان آنانند که تکذیب کردند به قرآن، وَ بِما أَرْسَلْنا بِهِ رُسُلَنا: و به آنچه فرستادهایم به آن پیغمبران خود
را از کتب آسمانی یا احکام و شرایع را تصدیق نکردند، فَسَ وْفَ یَعْلَمُونَ: پس زود باشد که بدانند عاقبت تکذیب و خاتمه
ناگرویدن را.
__________________________________________________
. 1) التوحید، (چ جامعه مدرسین- قم)، باب 11 روایت 17 ص 147 )
ص: 334
[سوره غافر ( 40 ): آیه 71 ] ... ص : 334
( إِذِ الْأَغْلالُ فِی أَعْناقِهِمْ وَ السَّلاسِلُ یُسْحَبُونَ ( 71
إِذِ الْأَغْلالُ فِی أَعْناقِهِمْ: وقتی که غلهاي آتشین در گردنهاي ایشان باشد.
نکته: جمله اسمیه که دال است بر ثبوت اغلال در زمان حال و ماضی و استقبال به جهت تیقن آنست، چه امور متیقنه در قوه ماضی
و حال است.
وَ السَّلاسِلُ یُسْحَبُونَ: و زنجیرها در گردن کفار باشد در حالتی که کشیده شوند، یعنی ملائکه آنها را برو بکشند.
[سوره غافر ( 40 ): آیه 72 ] ... ص : 334
( فِی الْحَمِیمِ ثُمَّ فِی النَّارِ یُسْجَرُونَ ( 72
فِی الْحَمِیمِ: در آب جوشان به غایت با حرارت، ثُمَّ فِی النَّارِ یُسْجَرُونَ:
پس در آتش جهنم سوخته شوند. ابن عباس گفته: گداخته و آب خواهد شد اجساد آنها مانند گداختن و آب شدن آهن و مس از
آتش.
صفحه 263 از 372
[سوره غافر ( 40 ): آیه 73 ] ... ص : 334
( ثُمَّ قِیلَ لَهُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ تُشْرِکُونَ ( 73
ثُمَّ قِیلَ لَهُمْ: پس گفته شود مرایشان را یعنی ملائکه آنها را گویند، أَیْنَ ما کُنْتُمْ تُشْرِکُونَ: کجایند آنانکه شما شریک قرار میدادید
و میپرستیدید.
[سوره غافر ( 40 ): آیه 74 ] ... ص : 334
( مِنْ دُونِ اللَّهِ قالُوا ضَلُّوا عَنَّا بَلْ لَمْ نَکُنْ نَدْعُوا مِنْ قَبْلُ شَیْئاً کَذلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ الْکافِرِینَ ( 74
ص: 335
مِنْ دُونِ اللَّهِ: غیر از خداي به حق و توقع نفع داشتید، قالُوا ضَلُّوا عَنَّا:
گویند جهنمیان که آن شریکان گم شدند از ما و نمییابیم آنها را، یا ضایع شد از ما امداد ایشان، یعنی ما توقع یاري داشتیم و آنها
ما را در این عذاب و عقاب بگذاشتند و هیچ نفعی بما نرساندند، پس گوئیا از ما غائبند گرچه به حسب ظاهر حاضر باشند. بَلْ لَمْ
نَکُنْ نَدْعُوا: بلکه بر ما ظاهر گشت، نبودیم که خوانده باشیم، مِنْ قَبْلُ شَیْئاً: پیش از این در دنیا چیزي را، پس ظاهر شد که آنها در
واقع هیچ نبودهاند چنانچه مجادلان را بعد از اتمام حجت خداي تعالی آنها را واگذارد، کَذلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ الْکافِرِینَ: همچنین فرو
میگذارد خدا کافران را در آخرت که راه نبرند به چیزي که از آن نفع یابند، یا راه بهشت به آنها ننماید، زیرا بسوء اختیار در دنیا
از راه ایمان که موصل به بهشت است روي برتافتند لا جرم محروم ماندند.
[سوره غافر ( 40 ): آیه 75 ] ... ص : 335
( ذلِکُمْ بِما کُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِما کُنْتُمْ تَمْرَحُونَ ( 75
ذلِکُمْ بِما کُنْتُمْ تَفْرَحُونَ: این عقاب و عذاب شما امروز به سبب آنست که بودید فرحناك و خوشحال، فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ: در دنیا
به چیزي که حق نبود از عبادت اصنام و اوثان و تکذیب رسولان و عدوات و طغیان، وَ بِما کُنْتُمْ تَمْرَحُونَ: و به سبب آنکه بودید که
بسیار نشاط میکردید بوقوع بلایا به انبیاء و این خلاف است زیرا معصیت قبیح، و خوشحالی به آن اقبح از آن است، و این قسمت
در نظر عقل و شرع مذموم، و فاعلش ملوم خواهد بود.
علامه محدث نوري رحمه اللّه در مستدرك از حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله: قال اربعۀ فی الذنب شر من الذنب الاستحقار و
.«1» الافتخار و الاستبشار و الاصرار
فرمود: چهار چیز است در گناه بدتر از آن گناه باشد: 1- کوچک شمردن گناه
__________________________________________________
1) مستدرك الوسائل (چ اسلامیه- 1383 ق)، ج 2، کتاب الجهاد باب 48 روایت 5 بنقل از قطب راوندي. )
ص: 336
-2 افتخار کردن به آن. 3- خوشحالی کردن به آن. 4- اصرار نمودن به آن.
[سوره غافر ( 40 ): آیه 76 ] ... ص : 336
( ادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها فَبِئْسَ مَثْوَي الْمُتَکَبِّرِینَ ( 76
صفحه 264 از 372
ادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ: داخل شوید اي اهل شرك و طغیان درهاي جهنم را، خالِدِینَ فِیها: در حالتی جاوید باشید در آن، فَبِئْسَ مَثْوَي
الْمُتَکَبِّرِینَ: پس بد آرامگاهی است مر متکبران و گردنکشان از فرامین الهی را، که آخرین (درکه) جهنم است.
[سوره غافر ( 40 ): آیه 77 ] ... ص : 336
( فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَإِمَّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِلَیْنا یُرْجَعُونَ ( 77
فَاصْبِرْ: پس صبر کن اي پیغمبر بر ایذاي قوم، یعنی بر طریق حق ثابت قدم باش اگرچه مستلزم مشقت و اذیت باشد. إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ:
بدرستی که وعده خدا به نصرت اولیاء و اهلاك اعداء در دنیا و عقبی، راست و درست است و بلا شبهه واقع خواهد شد. فَإِمَّا
نُرِیَنَّکَ: پس هر آینه اگر بنمائیم تو را در زمان حیات، بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ: برخی از آنچه وعده میدهیم ایشان را از عذاب و عقاب
چنانچه در جنگ بدر واقع شد از کشتن و اسیري، أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ: یا اگر بمیرانیم تو را و به جوار رحمت خود بریم، فَإِلَیْنا یُرْجَعُونَ: پس
بسوي ما باز گردیده خواهند شد در قیامت و به جزاي خود خواهند رسید، یعنی به هیچ وجه ایشان را فروگذار نخواهیم کرد.
شأن نزول: کفار از روي جدال از حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله آیات مقترحه میخواستند مانند روان کردن چشمهها و ظاهر
ساختن بستانها به انواع
ص: 337
میوهها و غیره حق تعالی آیه شریفه نازل فرمود:
[سوره غافر ( 40 ): آیه 78 ] ... ص : 337
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلًا مِنْ قَبْلِکَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْ نا عَلَیْکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَیْکَ وَ ما کانَ لِرَسُولٍ أَنْ یَأْتِیَ بِآیَۀٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ فَإِذا
( جاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِیَ بِالْحَقِّ وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْمُبْطِلُونَ ( 78
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلًا: و هر آینه بتحقیق فرستادیم پیغمبران را، مِنْ قَبْلِکَ: پیش از زمان تو، مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْ نا عَلَیْکَ: بعضی از کسانیند
که بیان نمودیم قصه ایشان را براي تو، و آنها بیست و نه پیغمبرند. وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَیْکَ: و بعضی از ایشان که نه نام ایشان
و نه قصه ایشان را بر تو خواندهایم که عدد آنها بنابر مشهور یکصد و بیست و چهار هزار بودهاند و اقرار به آنها لازم به اسم و رسم
ایشان نیست، بلکه باید اعتراف و ایمان آورد به ایشان: اول آنها حضرت آدم علیه السّلام و آخر آنها پیغمبر ما حضرت محمد بن
عبد اللّه صلّی اللّه علیه و آله که خاتم انبیاء و بعد از او پیغمبري از جانب خدا نیامده و نخواهد آمد تا روز قیامت که حشر خلایق
باشد و ادعاي پیغمبري بعد از آن حضرت کفر است.
وَ ما کانَ لِرَسُولٍ: و نبود هیچ پیغمبري را، أَنْ یَأْتِیَ بِآیَۀٍ: اینکه بیاورد معجزهاي که نشانه نبوت او باشد، إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ: مگر به فرمان
خواهند و حال آنکه هیچ پیغمبري مستقل در اظهار معجزه بدون اذن « دلخواهی » خدا، یعنی معاندان شما از پیغمبر من معجزه مقترحه
نیست، و عدم اذن در معجزات مقترحه به جهت آنست که حکمت و مصلحت مقتضی وقوع آن نباشد. فَإِذا جاءَ أَمْرُ اللَّهِ: پس چون
بیاید فرمان خدا به عذاب اهل اقتراح بعد از وضوح دلالت آیات بر صدق نبوت سید البرایات، قُضِ یَ بِالْحَقِّ: حکم کرده شود به حق
میان اهل کفر و ایمان و سایر ابرار و فجار، که یعنی مشرك مبطل معذب، و مؤمن محق نجات
ص: 338
یابد. وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْمُبْطِلُونَ: و زیانکار گردد آنجا اهل بطلان، یعنی معاندان که از دیدن معجزه که دلالت بر نبوت میکند اقتراح
معجزه دیگر کنند و معهذا در صدد ابطالند، در روز قیامت از بهشت محروم و در جهنم به انواع عقوبت معذب شوند.
صفحه 265 از 372
[سوره غافر ( 40 ): آیه 79 ] ... ص : 338
( اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَکُمُ الْأَنْعامَ لِتَرْکَبُوا مِنْها وَ مِنْها تَأْکُلُونَ ( 79
بعد از آن براي الزام حجت بر اهل انکار تعداد نعم خود فرماید:
اللَّهُ الَّذِي: خداي به حق و معبود مطلق آن ذاتی است، جَعَلَ لَکُمُ الْأَنْعامَ: بیافرید براي منفعت شما جنس چهارپایان را از شتر و گاو و
گوسفند و اسب و استر و غیر آن، لِتَرْکَبُوا مِنْها: تا سوار میشوید بعضی از آن را مانند اسب و استر، وَ مِنْها تَأْکُلُونَ: و برخی دیگر از
آن میخورید مانند گوسفند و بعضی دیگر قابلیت هر دو دارند مانند شتر و گاو.
[سوره غافر ( 40 ): آیه 80 ] ... ص : 338
اشاره
( وَ لَکُمْ فِیها مَنافِعُ وَ لِتَبْلُغُوا عَلَیْها حاجَۀً فِی صُدُورِکُمْ وَ عَلَیْها وَ عَلَی الْفُلْکِ تُحْمَلُونَ ( 80
وَ لَکُمْ فِیها مَنافِعُ: و مر شما راست در چهار پایان منفعت بسیار مانند شیر و پشم و مو و کرك آن، وَ لِتَبْلُغُوا عَلَیْها: و آفرید آنها را تا
برسید به جهت سفر کردن بر آن یعنی از آن، حاجَۀً فِی صُدُورِکُمْ: به حاجتی که در سینهها و خاطر شما است از تجارت نمودن در
بلاد نزدیک و دور و زیارات و حج گزاردن و سایر امور دینیه و دنیویه، وَ عَلَیْها وَ عَلَی الْفُلْکِ تُحْمَلُونَ: و بر این چهار پایان یعنی
شتران که کشتی بیابانیند و بر کشتیهاي دریا حمل کرده میشوید، یعنی
ص: 339
چون خداي تعالی عالم بود به احتیاج بندگان به مسافرت صحرا و دریا، پس مرکبی براي صحرا و مرکبی براي دریا تعیین فرمود.
تنبیه: ... ص : 339
در آیه شریفه براي غرض است، پس مراد حق تعالی در خلق اینها، انتفاع بندگان باشد، و چون ذات سبحانی مرید فعل قبیح « لا »
نیست، پس مراد الهی بر وجه قربت و طاعت و اباحه باشد نه بر طریق حرمت، و لذا انتفاع از آنها به حرام حرام، و مورد مؤاخذه و
عقاب خواهد بود، بنابراین اجاره مراکب براي حمل اشیاء محرمه حرام، و مال الاجاره حرام، حرام خواهد بود.
[سوره غافر ( 40 ): آیه 81 ] ... ص : 339
( وَ یُرِیکُمْ آیاتِهِ فَأَيَّ آیاتِ اللَّهِ تُنْکِرُونَ ( 81
یُرِیکُمْ آیاتِهِ
: و مینماید خدا به شما آیات خود را که دلالت میکند بر کمال قدرت و فرط رحمت،أَيَّ آیاتِ اللَّهِ تُنْکِرُونَ
: پس کدام آیتهاي خدا را انکار میکنید، چه هیچکدام آنها از غایت ظهور قابل انکار نیست.
بیان: آیات الهی و شواهد قدرت سبحانی بشماره درنیاید، از جمله آن آیات سماویه از حرکات افلاك و شمس و قمر و ثوابت و
سیارات به طریق خاص منظم و آیات ارضیه از جماد و نبات و حیوان هر یک داراي اجناس مختلفه و انواع متشتته، و همچنین خلقت
انسانی و کیفیت اعضاء و جوارح و حواس ظاهره و باطنه و حالات مختلفه که از آن ظهور یابد، هر یک قدرت سبحانی را شاهد و
گواه بلکه هر ذرهاي از موجودات عالم علوي و سفلی، آیات الهی را مبرهن سازد و شبانه روز از ارائه دادن آن خالی نیست.
دل هر ذره را که بشکافی آفتابیش در میان بینی
صفحه 266 از 372
و فی کل شیء له ایۀ تدل علی انه واحد
« لذا فرماید:َ یُرِیکُمْ آیاتِهِ فَأَيَّ آیاتِ اللَّهِ تُنْکِرُونَ
ص: 340
[سوره غافر ( 40 ): آیه 82 ] ... ص : 340
أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَۀُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کانُوا أَکْثَرَ مِنْهُمْ وَ أَشَ دَّ قُوَّةً وَ آثاراً فِی الْأَرْضِ فَما أَغْنی عَنْهُمْ ما
( کانُوا یَکْسِبُونَ ( 82
بعد از آن تهدید اهل انکار را فرماید:
أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ: آیا سیر نکردهاند منکران قدرت در زمین عاد و ثمود مانند یمن و شام، فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ: پس نظر کنند
که چگونه بود، عاقِبَۀُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ: سر انجام کار آنانکه بودند پیش از ایشان، کانُوا أَکْثَرَ مِنْهُمْ: بودند امم ماضیه بیشتر از ایشان به
عدد و مدد، وَ أَشَ دَّ قُوَّةً: و شدیدتر از حیث توانائی، وَ آثاراً فِی الْأَرْضِ: و از روي نشانهها در زمین که آن قصور مشیّده و قلاع
مرتفعه بناهاي عالیه است، یا نشانههاي اقدام آنها در زمین که دال است بر بزرگی اجسام آنها، با وجود این قوت و شدت، چون
تکذیب انبیا و انکار آیات نمودند، حق تعالی ایشان را به عذاب مستأصل ساخت و هلاك فرمود: فَما أَغْنی عَنْهُمْ: پس دفع نکرد و
باز نداشت از ایشان عذاب را، ما کانُوا یَکْسِبُونَ: آنچه بودند که کسب میکردند از جمع مال و منال و سپاه و بنیان.
[سوره غافر ( 40 ): آیه 83 ] ... ص : 340
اشاره
( فَلَمَّا جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ ( 83
فَلَمَّا جاءَتْهُمْ: پس چون آمد ایشان را، رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ: پیغمبرانشان به معجزات بینه و آیات باهره، فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ: شاد
شدند به آنچه نزد
ص: 341
آنها بود از دانش خود، و حقیر شمردند علم انبیاء را یا بر سبیل استهزاء میخندیدند به آنچه نزد پیغمبران بود از وحی و معجزات
نبویه و احکام شرعیه و تمسخر میکردند. وَ حاقَ بِهِمْ: و فرود آمد و احاطه نمود به ایشان، ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ: جزاي آنچه بودند
که به آن استهزاء میکردند.
تبصره: ... ص : 341
آیه شریفه تعریض است به آنانکه علم طبیعی و مادي را دارا و چنان پندارند که هیچ علمی در جلب نفع و فوائد به علم ایشان
نمیرسد، لذا وحی انبیاء را که مایه سعادت جاودانی است حقیر شمردند و اعتنا به آن ننمایند چنانچه فلاسفه و حکماي یونان
مغرور به علم خود شده تابع انبیاء نشدند، بلکه هرگاه وحی را استماع میکردند استحقار آن نموده در رفع آن میکوشیدند.
در روایت است که حضرت موسی علیه السّلام اظهار دعوت نمود، سقراط حکیم را گفتند چرا به شهر حضرت موسی مهاجرت
نمیکنی تا از او کسب علوم دینیه نمائی؟ گفت: ما به حلیه تهذیب اخلاق آراستهایم و به زیور صلاح نفس پیراسته، محتاج به
هدایت کسی نیستیم! غافل از آنکه هر قدر عقل آدمی کامل باشد، باز هم مورد خطا و سهو و چاره ندارد براي تکمیل نفس تابع
صفحه 267 از 372
عقل سلیم پیغمبر شود که مربوط به عالم وحی الهی و ابدا در آن خطا و سهو راه ندارد، لکن غرور به عقل مطبوع، مانع از اتباع عقل
.«1» مسموع است
[سوره غافر ( 40 ): آیه 84 ] ... ص : 341
( فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ کَفَرْنا بِما کُنَّا بِهِ مُشْرِکِینَ ( 84
فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا: پس آن هنگام که دیدند سختی عذاب ما را در دنیا، مضطر شدند، قالُوا آمَنَّا: گفتند ایمان آوردیم، بِاللَّهِ وَحْدَهُ: به
خداي در حالتی که یگانه و یکتاست در ذات و صفات، وَ کَفَرْنا بِما کُنَّا بِهِ مُشْرِکِینَ: و کافر شدیم به
__________________________________________________
. 1) منهج الصادقین، ج 8 ص 164 )
ص: 342
آنچه بودیم به آن شرك آرندگان از اصنام و اوثان.
[سوره غافر ( 40 ): آیه 85 ] ... ص : 342
اشاره
( فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إِیمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا سُنَّتَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ فِی عِبادِهِ وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْکافِرُونَ ( 85
و چون ایمان آنها به مشاهده عذاب و اضطرار بود، نتیجهاي براي دفع عذاب نبود چنانچه فرماید:
فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ إِیمانُهُمْ: پس نبود که فایده بخشد ایشان را ایمان ایشان، لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا: آن هنگام که دیدند شدت عذاب ما را، زیرا
وقت معاینه عذاب، تکلیف مرتفع است، و صحت قبول ایمان، فرع زمان تکلیف است، پس در وقت عذاب ممتنع باشد قبول ایمان،
که مشعر است بر عدم صحت ایمان و امتناع قبول آن. سُنَّتَ اللَّهِ الَّتِی: « لم ینفعهم » فرموده بر « فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ » و لذا ایثار
سنت نهاده است خداي تعالی قبول نشدن ایمان را در حین عذاب، یعنی وضع فرمود عادت و طریقه خود را آن طریقه، قَدْ خَلَتْ فِی
عِبادِهِ: گذشته است در میان بندگان او از امم گذشته، یعنی طریقه مستمره در معاندان و جاحدان زمان پیش، وَ خَسِرَ هُنالِکَ
الْکافِرُونَ: و زیانکار شدند زمان دیدن عذاب ناگرویدگان به جهت عدم نفع ایمان در آن زمان.
خاتمه: ... ص : 342
آیات شریفه تنبه و عبرتی است براي صاحبان بصیرت که به حالت اختیار، توبه و تدارك و رجوع بدرگاه خداوند غفار را غافل
نشوند.
براستی «1» : حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام در نهج البلاغه فرماید: بحق اقول لکم لقد جاهرتکم العبر و زجرتم بما فیه مزدجر
میگویم شما را که هر آینه به آشکارا و آواز بلند پند داد شما را عبرتها، و اعتبار نمودن بلاها که به شما و به
__________________________________________________
. 1) نهج البلاغه (با ترجمه فیض الاسلام) خطبه 20 ص 79 )
ص: 343
پیشینیان رسید، و زجر کرده و بازداشته شدید بر لسان انبیا به آنچه در او بود از زجر، و منع کرده شدید از انواع مناهی مؤکده به
صفحه 268 از 372
عقوبات شدیده نازله بر امم ماضیه.
ص: